برترین کتاب های ایران و جهان در دستان شما!

کتاب سینما – ژیل دلوز

کتاب سینما – ژیل دلوز


دو کتاب دلوز درباره‌‌ی سینما (که در سالهای 1983 و 1985 در فرانسه منتشر و در سالهای 1986 و 1987 به زبان انگلیسی ترجمه شدند) آشکارا کتابهایی در باب سینمایند- نخستین کتاب به سینمای کلاسیک، یا سینما تا زمان جنگ دوم جهانی و آثار اورسن ولز می‌‌پردازد، و دومی با سینمای مدرن که زیر سایه‌‌ی رِنِه، برسون و گُدار قرار داشت سر و کار دارد. مهمتر البته اینکه در کتابهای یاد شده بحث زمان و مکان دست بالا را داشت. دامنه این بحث تا فراسوی سینما کشیده می‌‌شد و با ادعایی متهورانه ناظر به خود سرشت زندگی در هم می‌‌تنید. تصادفی نیست و مسلماً دلیل‌‌اش هم استعاری نیست که دلوز در سراسر کتابش به «ماشینهای حیات» اشاره می‌‌کند، زیرا پیکره‌‌ی کلی اثرش زیر فرمان تصوری از زندگی قرار دارد که «ماشین‌‌گونه» است: تکثیر اتصالات در میان نیروهای طبیعی و تکنیکی. چشمی که با پرده سینما روبرو می-شود ماشینی می‌‌سازد، و نیز دستی که با زمین مواجهه می‌‌یابد و بمثابه یک ابزار عمل می‌‌کند؛ سیلانهای مواد و مصالح زاینده‌‌ای که هر نوع شکلی از زندگی را می‌‌سازند ماشین‌‌اند درست از اینرو که صورتهایی که ترکیب می‌‌کنند میتوانند از نو آرایش یابند و بهم متصل شوند تا صورتهای دیگری تولید کنند. حتی می‌‌توان مانند دلوز از این بحث کرد که «مغز یک پرده است»، بگونه‌‌ایکه از مواجهاتی که برمی‌‌گیرد و از خلال نیروهای کنشی و واکنشیِ بدن بدانها سازمان می‌‌دهد پدید آمده است. (1) تاریخ سینما رویدادی درون تاریخ انسانی نیست، زیرا «انسانیت» از رهگذر ماشینهایی که تولید کرده و با آنها مواجه شده دگرگونی یافته است؛ «انسان» وقتی با ابزارآلات سینمایی جفت می‌‌شود بدل به ماشینی کاملاً متفاوت می‌‌گردد. دلوز علاوه بر طرح این ادعا درباره زندگی بمثابه چیزی که بواسطه تولیداتش تغییر می‌‌کند و با هر ابداع و نوآوری تفاوت می-یابد این نظر را هم پیش می‌‌کشد که  سلسله‌‌ای از تغییرات- مثلاً تاریخ تکنولوژیک آدمی- می‌‌تواند جهشی کیفی یا متمایز صورت دهد، چنانکه یک ماشین قادر به گشایش سبک تولید عمیقاً متفاوتی میگردد. سینما به خوبی می‌‌تواند دقیقاً همین ماشین باشد (ولی نیز می‌‌تواند ماشینهایی ادبی یا معماریگونه باشد که زندگی را به راستی متحول کنند؛ دلوز و گتاری نسبت به پتانسیلهای شماری از تکنولوژیها با روی باز استقبال می‌‌کنند و فقط این می‌‌ماند که ببینیم میراثشان چگونه گسترش خواهد یافت. (2) دلوز بر این نکته پای می‌‌فشرد که سینما صرفاً تکنولوژی یا کنش دیگری نیست که به ما مجال می‌‌دهد زندگی را به شیوه‌‌هایی نو و جذاب سامان دهیم، و فعالیتی صرفاً فرهنگی هم نیست که می‌‌تواند زندگی را انقلابی کند (گرچه به روشهایی احتمالاً بسیار مهم می‌‌تواند به خوبی انقلابی باشد). به علاوه، سینما تکنولوژی‌‌ای است که به «ما»- انسانهای صاحب مغز که حامل تاریخی کلی از اندیشه است- رخصت می‌‌دهد در رابطه‌‌مان با تکنولوژی بازاندیشی کنیم، با تشخیص اینکه تاریخ ما خودش تکنولوژیک است، تاریخی ساخته شده از ماشینهایی که از نو آرایش بندی م‌‌‌‌کنند، جهش می‌‌یابند و تکثیر می‌‌شوند. سینما مواجهه‌‌ی میان ماشینِ مغز- چشم- بدن و ماشینِ دوربین- پرده است. و همین مواجهه است که اندیشه را به روی تاریخ انسان می‌‌گشاید، و اگر جلوتر برویم، به اندیشه مجال می‌‌دهد از انسان فراتر برود. تکنولوژی سینمایی‌‌ای که آشکارا به آدمی الصاق می‌‌یابد و او را برمی‌‌سازد راه به امر ناانسانی می‌‌برد.

تکنولوژی

پیش از آنکه ببینیم دلوز چگونه  این گذار به امر ناانسانی از خلال تکنولوژی را تصور می‌‌کند لازم است چند تعریف محتاطانه طرح کنیم. نخست، تکنولوژی را باید در معنای ذاتی‌‌اش فهمید- و این ما را سرراست به بحثهایی گسترده‌‌تر پیرامون مکان و زمان خواهد برد. تکنولوژی (از تِخنه یونانی) عبارت است از هر فعالیت تکرارپذیر و منظمی که کارآمدی زندگی را بیشتر کند. (3) تا میزان معینی (و ما در این کتاب به این موضوع بازخواهیم گشت) دیدن نوعی تکنولوژی است: ادراک حسی  چیزی را که وجود دارد تا توسط چشم دیده شود به چنگ نمی‌‌آورد یا در برنمی‌‌گیرد.(4) در عوض، تمایل داریم جهان را به طرقی که از قبل تحت سیطره چشم‌‌اند ادراک کنیم، با تشخیص این صحنه بعنوان صحنه‌‌ای مشابه بسیار صحنه‌‌های دیگر، آکنده از بسی اعیان تشخیص‌‌پذیرِ مفهومی‌‌شده. تکنولوژیِ بینایی، مانند همه تکنولوژیها، خودِ زندگی نیست، ادراک نابی که پیچیدگی و تفاوتی را که دستخوش آن می‌‌شود را کاملاً بفهمد هم نیست. یک تکنولوژی هم گسترش پتانسیلِ زندگی است- چنانکه نوشتن گسترشی از مغز است- و هم یک دگرگونی در زندگی، زیرا به محض اینکه توانستیم بنویسیم می‌‌توانیم علوم و فلسفه‌‌هایی بیافرینیم که پتانسیلهای جدیدی بگشایند. پس یک تکنولوژی هم پیوستگیِ زندگی است و هم فقدان زندگی، چون بدون فراموش کردن برخی مسیرها و فعلیت بخشیدن به بعضی پتانسیلها بجای دیگر پتانسیلها، زندگی قادر به ادامه حیات نیست. به این معنا، آنگاه، پرسش از تکنولوژی، وقتی از منظری دلوزی نگریسته شود، نیازمند تعریفی دوباره از زندگی است: زندگی چیزی جز پتانسیلی برای بیانها، تولیدات و جنب و جوشها نیست، ولی چنین بیانهایی پیشامدی‌‌اند- برخی راهها فعلیت خواهند یافت بقیه نه. در اینصورت ضرورتاً نا-تولید و نا-فعلیتی وجود خواهد داشت ( یک امر بالقوه‌‌یِ باقیمانده) در فعلیت‌‌یابیِ پیش رونده‌‌ی زندگی.

   تکنولوژی عبات است از مجموعه‌‌ی از پیش برقرارشده‌‌ای از روابط و نسبتها که بیشینه‌‌سازیِ پیشرونده‌‌ی انرژی را مقدور می‌‌سازند، ولی هرگونه ذخیره‌‌ی انرژی بخاطر زندگی، باید برخی زندگیها را نفی نماید. چشم نمی‌‌تواند هر نوسان و ارتعاشی در میدان دیداری‌‌اش را بگیرد و مورد سوال قرار دهد؛ فهم‌‌اش ازابژه-های بنیادی به او مجال می‌‌دهد راه خود در جهان را بطرز شایسته‌‌ای هموار کند، سامان یافته بگونه‌‌ایکه در دسته‌‌ای از روابط قرار دارد که پیکر متحرک انسانی را می‌‌سازد. همچنانکه چشم و مغزِ تجسد یافته از میان تاریخ عبور می‌‌کنند، تکنولوژیها از زبان تا عینک، تلسکوپ، میکروسکوپ، دوربین و کامپیوتر به آدمی اجازه می‌‌دهند تا حرکات و جنب و جوشهایش با صرف تفکر و انرژی کمتری صورت گیرد، بدینوسیله فرصتی برای خلق دیگر تکنولوژیها فراهم می‌‌آورند. (5) این از پیش یعنی آنکه تاریخ، زنجیره‌‌ای که یک بدن- بدن انسانی- از خلال زمان آن را پشت سرگذارد نیست، بلکه صفحه‌‌ای از سرعتهای متغیر است. تکونولوژیهایی که به چشم اجازه می‌‌دهند زمان کمتری بگیرد- همانند مفاهیمی که می‌‌گذارند صحنه‌‌ای را ببینیم و معنی‌‌اش را تقریباً بی‌‌درنگ دریابیم- نیازمند کوشش و کار بیشتری در سطح نوشته و صدایند. می-توان تصور کرد که چشم یک کودک دارد تقلا می‌‌کند تا یکی از صحنه‌‌های دور و برش را بگیرد و بر آن مسلط شود، در حالیکه آهسته از میان جهانش عبور میکنند. همین که کودک تکنولوژیهای مربوط به صور دیداری، مفاهیم، زبان و کارایی حسی حرکتی بدنش را بدست آورد، با سرعت بیشتری می‌‌تواند حرکات تندتری انجام دهد. با فهمی باندازه‌‌ی کافی فرهیخته، مغز می‌‌تواند آنچه را که حتی به لحاظ دیداری حاضر و پیش‌‌رو نیست فراچنگ آورد. معنا، یا قابلیت تفکر درباب آنچه می‌‌تواند فراتر از امر حاضر صادق باشد، تفکری است متحرک در «سرعتی بینهایت». می‌‌توان نقطه کنونی تاریخ بشری را یا بمثابه سیطره تکنولوژی که با سرعت نور حرکت می‌‌کند طوریکه انسان در حال همپوشانیِ خودش است، چنان قدرتمند شده که هرگز نمی‌‌تواند امری یکسان یا در سکون باشد خواند؛ یا بمنزله یک پیریِ دست‌‌اندازی کننده encroaching senility- چنان عادت کرده به خارج که اندیشیدن را متوقف کرده‌‌ایم، تجربه کردن را متوقف ساخته‌‌ایم. دلوز می‌‌گوید ما بین این دو امکان معلقیم: زندگی‌‌ای که میتواند شتاب تغییرش را بالا ببرد تا اساساً متفاوت شود و زندگی‌‌ای که چنان به سبکهای تغییرش عادت کرده که دست از صیرورت برداشته، زیستن را متوقف ساخته. هر دوی این امکانها امکانهای سرمایه‌‌داری‌‌اند، که از دید دلوز و گتاری قلمروزداییهایی ژرفند، بگونه‌‌ایکه همه جنب و جوشها، بخشها و پیوندها می‌‌توانند تنوع یابند تا به تغییر مجال دهند، و یک بازقلمروگذاری بگونه‌‌ایکه همه‌‌ی این تغییرات با اصل موضوعه پول ارتباط یابند. بنابراین هدف فلسفه‌‌ی دلوز رهایی پتانسیلهای ایجابیِ سرمایه‌‌داری- توانمندی زندگی برای خلق پیوندها و پتانسیلهایی همواره نو- از گرایشهای پسرونده وکهن به فروکاستن آن پیوندها به یک نظام اصل موضوعی تولید است. تکنولوژی برای این مسأله اهمیت حیاتی دارد، چون تکنولوژی هم گواه نیروی بیانیِ ژرف زندگی و هم گرایش به فروافتادن در نظامهای صُلب و سخت است.

    جایگاه سینما در مقام تکنولوژی‌‌ای در تاریخ جایگاهی مثال زدنی است. توزیع، تکثیر و بازتولید سینمایی تصاویر به ما اجازه می‌‌دهد تا بیشتر ببینیم هرچند ادراک حسی کمتری داشته باشیم: ما نیویورک را «می-شناسیم»، رنسانس را، آمریکای دهه 1950 را، و حتی جهانهای تخیلیِ پیشا ‌‌تاریخیِ پارک ژوراسیک را، و همه اینها را بدون اینکه ادراک حسی کاری کرده باشد. سینما در نوعی معمولی و همیشگی بودن  جهان سهم داشته است. و به همین علت نخستین مخالفان ضدّ تکنولوژی‌‌اش (از جمله هنری برگسون بسیار محبوب دلوز) به این نتیجه رسیدند که سینما تنبلی زندگی و رخوت تفکر انسانی را تشدید کرده: گرایش ما به دیدن جهان در قالبهایی ساده‌‌شده، ایستا و عادت‌‌گونه است؛ ما واقعیت را به تصاویر لحظه‌‌ای یا کلهای از پیش- شکل یافته‌‌ی ایستا برش می‌‌زنیم. (6) سینما از دید برگسون میل زندگی انسانی به ناکامی در زیستن را متمثل و تشدید میکند؛ تکنولوژیهای که برای سیطره بر زندگی و پیش راندن جنب و جوشها شکل‌‌گرفته‌‌اند صُلب و سخت شده و از پتانسیلهای زاینده‌‌ی زندگی که از آنها سربرآورده‌‌اند کاسته‌‌اند. حتی بدتر، ذهن مایل است به اینکه خودش را در قالبهای تثبیت شده‌‌ای که بدانها نیازمند است تا بر جهانِ ابژه‌‌ی مادی اعمال کند مشاهده نماید؛ ما ذهن را مانند یک دوربین تصور می‌‌کنیم، چیزی که از جهان تصویر می‌‌گیرد، نه نیرویی زنده، متغیر، زاینده و گشوده. در تسلیمِ خودمان به تکنولوژیها، مثلاً به سینما، راحتی و آسودگی‌‌ای که آفریده‌‌ایم مانع از این می‌‌شوند که زمانِ سرشار و غنی را مشاهده و جهان را آنگونه که هست زیست کنیم. تکنولوژی‌‌ای که زندگی را تقویت می‌‌کند، می‌‌گذارد آفریننده‌‌تر باشد، می‌‌تواند چنان بدل به عادت شود که بر زندگی غلبه یابد، صلب و سخت گردد، راکد و ناانسانی. سینما می‌‌تواند گرایش به کلیشه، یکنواختی و قالبها را برانگیزد، که آینده به صورتهای از قبل موجود فروکاسته شود و زمان فقط بمنزله تکرار امر یکسان سپری گردد- زنجیره‌‌ای از دنباله‌‌ها که مغز در زوالی ساده و غیرفعال فرو می‌‌نشیند و به رکود گرفتار می-آید.(7) زمان مسلماً وقتی جنگ ستارگان 1، جنگ ستارگان 2، جنگ ستارگان3 و مانند اینها را تماشا می-کنیم جلوتر می‌‌رود. زمان «جلو میرود»- چونان زنجیره‌‌ای فضایی بنظر می‌‌رسد- زیرا چیزی که مغز با آن مواجه می‌‌شود سلسله‌‌ای است از امور هم ارز و مقایسه‌‌پذیر که می‌‌توانند بیرون از یکدیگر گذاشته شوند درست به این علت که شدیداً با هم یکسانند. آنچه دیده شده، آنچه چیزی جز مغز است، همان که هست باقی می‌‌ماند، و اجازه می‌‌دهد مغز هر ابژه را بمثابه ابژه‌‌ای مشابه در یک زنجیره پیوسته مصرف کند، و خطی زمانی بسازد. اگر البته اشکال عرضه شده «شوکی به اندیشه» باشند مغز باید خود را از نو ابداع کند، بکوشد تا با تصاویر کنار آید. بجای فیلمها یا تصاویری عرضه شده در زنجیره‌‌ای منظم که انتظارات را تأیید کنند و به بیننده‌‌ای که از میان زمان عبور می‌‌کند مجال دهند (آنچه دلوز بعنوان زمان تقویمی ِ کرونوس از آن یاد می‌‌کند)، بیننده میتواند از نو-آفریده و زمان واگرا شود (زمان بمثابه نیروی تغییر یا آیون ).

دلوز، برگسون و همه‌‌ی اندیشمندان مدرنی که تکنولوژی را فروافتادن در بی حیاتی و مکانیزاسیون تلقی می-کنند به حد نهایی‌‌شان سوق می‌‌دهد. سینما حامل پتانسیلی برای آزاد کردن تفکر و ادراک حسی از تکنولوژی است از طریق تکنولوژی؛ همان ماشینهایی که زندگی را می‌‌گسترانند و باعث کاهش تلاش و کوشش می‌‌شوند قادرند مسائل و آفرینشهای جدیدی هم بگشایند. این پتانسیل برای غلبه بر تکنولوژی در این واقعیت نهفته است که انسان، در شکل هر روزه‌‌اش، یک تکنولوژی است- دسته‌‌ای از عادات منظم، تکرارپذیر و و تقریباً ناآگاهانه. ما با تسلط بر زندگی انسان می‌‌شویم، که بدین‌‌معنی هم هست که چیزی مانند «انسان» باید در قالبی نسبتاً پایدار که از خارج‌‌اش متمایز شده سازمان یابد. به پیروی از دلوز و گتاری می‌‌توانیم نامش را «قلمروگذاری» بگذاریم و حواسمان باشد که خودِ آغازِ اندیشه مستلزم نوعی تقلیل تفاوتهای پیچیده‌‌ی حیات به دست کم دو حد یا نقطه است، مثلاً چشم و ابژه، یا دهان و غذا، یا سطح بدن و گرما. یک جهت‌‌یابی ابتدایی یا «نقشه» در کار است، که پیچیده می‌‌شود، تا زمانی که شاید ایده‌‌ها یا مفاهیمی وجود داشته باشند که بتوانند فراتر از جنبشهای بدن بروند و جنبشهایِ معنا را داشته باشند.  مثلاً هر حیوان نقشه‌‌ای از جهانش دارد- آنچه می‌‌تواند و نمی‌‌تواند بخورد، آنچه باید از آن بترسد و نترسد- و هر حیوان همچنین یک قلمرو است، زیرا فقط با اتصال به یک محیط و دیگر بدنها در محیطش میتواند بِزیَد. حیوان انسانی، افزون بر این نقشه‌‌های فضایی و قلمروها، همچنین می‌‌تواند نقشه‌‌های بالقوه رسم کند- بطوریکه بتوانیم مثلاً مفاهیم خلق کنیم. می‌‌توانیم بیندیشیم و میان ابژه‌‌های غایب یا نا-فضایی پیوند برقرار کنیم، مثلاً اعداد، ایده‌‌ها یا کیفیات. با فروکاستن پیچیدگی و آشوب حیات به قالبهای ثابتی که برای «ما» مناسب باشند جهان و انسانیت را بمثابه‌‌ی کلهایِ متحرکِ نسبتاً ثابت تولید می‌‌کنیم. انسان دقیقاً همین شکل از کارآمدی است: بسط و توسعه‌‌ای از زبان، مفهومیت، علم حساب، هندسه، فیزیک و تاریخ‌‌ای که به ما اجازه می‌‌دهد هر زمان حالی را بدون اینکه خودمان را از نو ابداع کنیم زندگی کنیم. ما وارد جهان می‌‌شویم، بعنوان انسان، زیرا هر «اکنون» با همه پیچیدگی و تازگی‌‌اش از قبل مهار شده و بنابراین می‌‌تواند بمنزله‌‌ی چیزی بسیار مشابهِ هر اکنونِ دیگری لحاظ شود. تکنولوژیها با ارائه‌‌ی تکرارپذیرکنش و افکار، گذشته را به آینده منتقل می‌‌کنند ، با دادن این فرصت به ما که ابداع و نوآوری را دور بزنیم.

ذات‌‌ها

پس در حالی که سینما را می‌‌توان مثال دیگری برای تکنولوژیهای مهارکننده و همگن‌‌کننده‌‌ی جهان نگریست، ذاتش ولی رادیکالتر است. اگر تکنولوژی عملی تکرارپذیر، منظم، یا عادتگونه است که کارآمدی را از طریق حفظ ثبات نسبی در طیِ زمان به بیشترین حد خود می‌‌رساند- بدینوسیله موجب همگن شدن زمان می‌‌شود، که هر لحظه  شباهت بسیار به لحظات دیگر دارد (طوریکه می‌‌توان زمان را کلاً زمان متعلق به یک موجود، انسان، در نظر گرفت)- ذاتها در دیگر سوی تفکر دلوز در باب زندگی واقع‌‌اند. معمول است که ذاتها یا امر ذاتی را چونان چیزی در نظر بگیریم که یکسان باقی می‌‌ماند. مسلماً بدینگونه است که دیگر نویسندگان فرانسوی انتقادی قرن بیستم مفهوم ذات را به نقد می‌‌کشند، با در نظر گرفتن اینکه متافیزیک غربی از رهگذر التزام به ذات پدید آمده است. برای نمونه ژاک دریدا دلیل می‌‌آورد که عمل معنا، عمل گفتن اینکه چیزی است، مستلزم حفظ هویت آن چیز در طول زمان است، و اینکه تأسیس یک ذاتِ در حال جریان یا حضورِ متوقف‌‌کننده، چیزی است که زیربنای تاریخ تفکر غرب را تشکیل می‌‌دهد. (8) ما جملات و تجربیات گوناگون در طول زمان را بمثابه‌‌ی اموری یکسان تلقی می‌‌کنیم، تجربه‌‌ای یکسان از یک جهانِ مشترکِ یکسان. لوس ایریگاری Luce Irigary همچنین در این باره بحث می‌‌کند که ذاتگرایی یا پایبندی به حضوری جاودانی، که سوژه آن را بمثابه امری یکسان تجربه می‌‌کند به «انسان» مجال می‌‌دهد خود را بعنوان شناسنده و سرچشمه‌‌ی بازنمایی‌‌کننده‌‌ی آنچه صرفاً مبنایی انفعالی برای اندیشیدنِ فعال است تعریف کند. (9) در هر دو حالت، ذاتگرایی از ناکامی معینی در اندیشیدن به تفاوت جهان خبر می‌‌دهد. ذاتها و ذاتگرایی ظاهراً مانُور مستبدانه‌‌ای از اندیشه‌‌ی غربی‌‌اند که می‌‌خواهد هر چه را که جز خودش است به حضوری ثابت، قابل مدیریت و بی زمان فرو بکاهد. در مقابل، ذات در نظر دلوز- بر خلاف تعاریف معمولی- چیزی نیست که در طول زمان یکسان باقی بماند. فقط زمان یا تولید امر نو می‌‌تواند وجود داشته باشد، و خلق تفاوت، زیرا ذاتها وجود دارند: نیروهایی که آفریننده‌‌ی تفاوتند. تصور کنید واقعاً موضعی ضدّ ذاتگرایانه را بپذیریم: که جهان هیچ ویژگی ذاتی‌‌ای ندارد و ما می‌‌توانیم جهان را مطابق علایق خاصمان بسازیم و تفاوتگذاری کنیم. در اینصورت، آنگاه تفکر نمی‌‌تواند هیچ خارج راستینی داشته باشد، و تاریخ می‌‌تواند فقط واریاسیونی از تجربه‌‌ی انسانی باشد. اگر البته نیروهایی وجود داشته باشند فروکاست‌‌ناپذیر به شیوه‌‌هایی که تجربه انسانی آنها را فعلیت بخشیده، آنگاه تجربه می‌‌تواند عمیقاً بواسطه‌‌ی مواجهاتش مبهو و حیرت‌‌زده شود. اگر مثلاً رنگ را شیوه‌‌ای در نظر بگیریم که چشم با نور درگیر می‌‌شود، میتوان همچنین تصورکرد که چگونه امواج تفاوت‌‌یابنده‌‌ی نور ممکن است با ادراک حسی انسانی به تجربه درآیند. شاید این چیزی است که رنگ‌‌گرایی   در نقاشی بدان می‌‌رسد؛ ما فقط رنگ نتیجه‌‌شونده را نمی‌‌بینیم بلکه نورها، شدتها و تفاوتهای تشکیل‌‌دهنده‌‌ی رنگ را نیز تجربه می‌‌کنیم. ما ذات این رنگ تکین که قدرت متفاوت شدن دارد را می‌‌بینیم، همواره بر اساس روابطی که با آنها مواجه می‌‌شود. ذات چیزی است که نوآوری، آفرینش یا زمان بمعنای واقعی کلمه را ممکن می‌‌گرداند، زمانِ تغییر و نه زمان یکسانی. (10)

     بر همین اساس، ذات سینما، نزد دلوز، چیزی که سینما عموماً یا معمولاً است نیست. ذات سینما چیزی است که سینما قادر به آن است: نیرو یا پتانسیلش. می‌‌توان فیلمهایی ساخت مقتبس از کتابها، یا فیلمهایی که دیگر اشکال هنری بر اساس آنها تنظیم شده‌‌اند (زندگینامه‌‌نویسی، درام، اجرای موسیقی، تخیلی جاسوسی). راه دیگر اینکه، چیزی را که در سینما تکین است برگیریم، چیزی که آنرا در همه‌‌ی اشکالش بدل به امری یکسان نمی‌‌کند بلکه بدو اجازه می‌‌دهد اشکال نوینی تولید کند، تا ذات سینما باشند. اگر دوربین با هر یک از مانورهایش روابط میان تصاویر متصل کننده‌‌اش را دگرگون کند- اگر خودش به لحاظ سینمایی تنوع حاصل کند- از آن پس سینما توانسته به ذات خویش دست یابد، شیوه‌‌ی متفاوت شدن خاص خودش را پیدا کند. و این درست چیزی است که دلوز در کتابهای سینمایش انجام می‌‌دهد؛ او به روشهایی می‌‌نگرد که سبکهای متفاوت بر اساس شیوه‌‌های اتصال تصاویر سینمایی، نماها و قابها تولید می‌‌شوند. ذات عبارت است از پتانسیلی برای اتصالات واگرا، توانی برای تولید پیوندهای متفاوت. پس پتانسیل قابلیتی افزوده شده به چیستی یک چیز نیست (آنچنانکه بتوان سینما را تعریف کرد و گفت میتواند انقلابی هم باشد، یا تفکر را تعریف کرد و گفت میتواند آفرینشگر هم باشد)؛ سینما سینماست فقط در پتانسیل انقلابی‌‌اش، پتانسیلی برای دگرگونسازی شیوه‌‌هایی که ادراک حسی به تصاویرش نظم می‌‌بخشد، و اندیشیدن اندیشیدن است تنها هنگامی که آفرینشگر باشد، وقتی امرِ از پیش‌‌شکل‌‌گرفته و بازشناخته‌‌شده را تکرار نکند. حتی وقتی این پتانسیلِ تفاوت را تا بیشترین درجه محقق نکرده باشد- وقتی مثلاً تماشاگر یک فیلم پیش پاافتاده‌‌ی هالیوودی‌‌ هستیم که در برابر تغییر شکل اصلی مقاومت می‌‌کند- پتانسیل ریشه‌‌ایِ سینما پوشیده می‌‌ماند و نه آنکه غایب باشد. هر تکراری، از آنجا که تکرارِ چیزی است که خودش نیست، همچنین تولید یک تفاوت است؛ یا می‌‌توان این تفاوت را بی‌‌اهمیت جلوه داد یا آنرا به سمت حد و نهایتش سوق داد. سینما تنها وقتی واقعاً یا ذاتاً سینماست که کاری را که می‌‌تواند انجام دهد به انجام رساند، وقتی به نهایت مفرطش سوق یابد.

    دلوز اذعان می‌‌کند که سینما غالباً به ذات خویش دست نیافته است، ولی در نادر لحظاتی توان راستین و ذاتی خود را به نمایش گذاشته است. در مقام یک تکنولوژی، سینما توانایی آزاد کردن حیات انسان از گرایشهای خاصش را داراست. مواجهه‌‌ی انسان با سینما امکان رها ساختن انسان از خودش را دارد. به عکسِ این ایده از تاریخ که انسانیت به ذات خود دست می‌‌یابد- بطور روزافزونی عقلانی و کمتر تابع فراز و نشیبهای امر ناانسانی می‌‌شود- تاریخ از دید دلوز تاریخی است که در آن نیروهای ناانسانی، مثلاً نیروی سینما، یکسانیِ در حال جریان و بازشناسیِ انسانیت را دگرگون می‌‌کنند، تا آنجا که انسان بدل به چیزی بیش از توانی برای این می‌‌شود که خود را در طول زمان موجودی همان و یکسان ادراک نکند. از آن جهت که سینما یک تکنولوژی است- یک نظم و ترتیب کنش و ادراک حسی- سینما در رادیکالترین وجهش انحرافی از آن تکنولوژی است. وقتی می‌‌گوییم تکنولوژی در سینما گذار از امر انسانی به ناانسانی را میسر می‌‌کند، منظورمان این نیست که انسانیت روح ذاتی‌‌اش را از دست می‌‌دهد و مانند روبوت می‌‌شود، مکانیکی و ناانسانی به معنای تهی از حیات بودن. برعکس، تمایل سنتی انسانیت بدان بوده که زندگی را سنگ‌‌سان و شیءواره کند، با تثبیت‌‌اش در واحدهایی [هر چه] منظمتر و تکرارپذیرتر. سینما، گرچه واقعیت را تکه‌‌تکه و آنگاه در قالب یک کلّ چارچوبمند از نو ترکیب می‌‌کند، دارای دو توان انقلابی است. نخست، با آوردن این تقسیم و تقطیع به جلو، «ما» می‌‌توانیم سرانجام آنچه را انسانیت همیشه در حال انجامش بوده مشاهده کنیم، با عمل بمثابه‌‌ی یک «خودکاره روحی» یا ماشین مشاهده‌‌گر، تقلیل جهانِ آن به مجموعه‌‌های بسته و مدیریت‌‌پذیر. دوم، برشهای سینما می‌‌توانند با چشم انسان تعارض مستقیم پیدا کنند؛ چشمِ دوربین ما را از تکنولوژی بدنهایمان رها می‌‌کند، و در نهایت به حیات ناانسانی پر و بال می‌‌دهد. ما دیگر جهان را از منظر بدنی ذی‌‌نفع و عادت‌‌مند نمی‌‌نگریم؛ ما تصاویر را آنگونه که هستند ادراک می‌‌کنیم. سرانجام، دلوز نشان می‌‌دهد که چنین تکنولوژیهایی تصویری از زمان یا اندیشه‌‌ی زمان را درحالت نابش ممکن می‌‌گردانند.

فضا و زمان

یکی از مهمترین چالشهای تفکر دلوز، و چیزی که او را از رهیافتهای انتقادی‌‌تر دیگر اندیشمندان هم‌‌نسلش جدا میکند درست همین التزام به اندیشیدن در باب زندگی است فراسوی اشکال انسانی شده و از قبل ساخته شده. برای معنابخشی به این تفاوت در اندیشه دلوز میتوان از تقابلی سفت و سخت شروع کرد. نقد عقل محض ایمانوئل کانت (1781) نشان داد که تلاش برای تفکر درباره تکوین تجربه کار بی‌‌قیدانه‌‌ای است؛ ما جهان را فقط آنگونه که تجربه شده میتوانیم بشناسیم، و تجربه‌‌ی "ما" صورتهای ضروری‌‌ای به خود میگیرد- مکان که نتیجه قرار دادن جهان در بیرون ماست، و زمان که به ما اجازه میدهد به تجربه بمنزله امری مستمر، و تجربه متعلق به «من»ای پایدار بیندیشیم. همعصران دلوز تا اندازه‌‌ای این قید و بند کانتی را بر خود هموار کردند؛ هرگونه توسل به شالوده یا «خارج»ای برای اندیشه باید در خود اندیشه صورت پذیرد. ژاک دریدا با این استدلال که صورتهای زمان و مکان کانت خود معلول نیروهایی بودند که نمیتوانیم بفهمیمشان یا توسط این نیروها ممکن شدند آن را رادیکالیزه کرد. زمان فقط هنگامی ممکن است که لحظه‌‌ها بمثابه لحظاتی یکسان مشخص شوند، و مکان تنها وقتی که صحنه منسجمی از زمان داشته باشیم. ما فقط پس از پدید آمدن زمان و مکان میتوانیم بیندیشیم، ولی هرگز قادر به فهم تکوین مکان و زمان نیستیم؛ اندیشه نمیتواند سرچشمه خویش را فرا چنگ آورد، هیچگاه نمیتواند در پیشگاه خود حیّ و حاضر باشد. هر متن فلسفی‌‌ای بنابراین نسبت به شرایطی که از آن نشأت گرفته کور و نابیناست. (11)

   با این‌‌همه دلوز پیروِ برگسون است و نه کانت. برگسون میگوید درست است که ما جهان را فقط آنگونه که در زمان و مکان سنتز میشود میشناسیم و نیز اینکه زمان و مکان در ادراک حسیمان در هم تنیده‌‌اند. ولی این بدانمعنی نیست که نمیتوانیم از جهان برساخته و سنتز شده مان گامی عقب نهیم و چگونگی سنتز شدنش را شهود کنیم، و سپس- افزون بر آن- جهانی را به تصور درآوریم که بنحو متفاوتی سنتز شده باشد. بجای مشاهده زمان بمنزله دنباله‌‌ای از رخدادهای مشابهِ پیوسته در سری‌‌ای که در آن هر لحظه شبیه لحظه دیگری است و بنابراین میتواند در خطی مکانی جای بگیرد، میتوان زمان را در حالت نابش اندیشید، جایی که دیگر چونان «خودش» همان نیست، نمیتواند بطور فضایی در نقاط متمایز توزیع شود. هر تغییر خلاقانه یا تفاوت در حیات، زمان یا «دیرند»  durationمتفاوتی میگشاید. درست است که مثلاً میتوانم زندگیم را بعنوان زندگی متعلق به این شخصی که شبیه هر کس دیگری است و از این رو در تاریخ جایی دارد بیندیشم. یا، میتوان به زندگی هر شخصِ ادراک کننده بمنزله سیلانی پیوسته متفاوت شونده اندیشید؛ من همانی نیستم که چند دقیقه قبل بودم، و تغییراتی که متحمل خواهم شد بستگی دارند به تغییرات خاص و تکینی که پیش از این از سر گذرانده‌‌ام؛ حافظه ام یک کلِّ دائماً متغیر و گشوده است، با هر تجربه جدیدی آنچه گذشته‌‌ام میپنداشتم هم تغییر میکند، ولی گذشته‌‌ام هم شیوه هایی که بر اساس آنها تغییر میکنم را تغییر میدهند. نه فقط هر شخصی یک دیرند خاص است؛ نزد برگسون دیرندهایی ناانسانی هم یافت میشود. ما صرفاً در جهانی که مطابق خواستمان دستکاری میکنیم جولان نمیدهیم، جهان جنب و جوشهای خویش را داراست، همگی با سرعتهایی متفاوت. این میتواند صورِ بینهایت پیش پاافتاده‌‌ای به خود بگیرد، مثلاً وقتی که باید منتظر تغییری در جهان بیرونم باشم، مثلاً زمانی که می‌‌برد تا شکر در قهوه‌‌ام حل شود. ولی اندیشه‌‌ی دیرندهای متفاوت میتواند ژرف باشد. ما میتوانیم شروع به اندیشیدن در باب دیگر فرهنگها کنیم. نه بعنوان نسخه‌‌های اولیه‌‌تر یا حتی بدوی‌‌تر فرهنگ خودمان، بلکه بمثابه اشغال کننده‌‌ی سبک دیرند دیگری، یا حالت زمانمندی متفاوتی. همچنین میتوان در فرهنگ غرب «انسان» را تصویر بدنی دانست که در طول زمان پیش رفته است و در عین حال اطلاعات بیشتر و بیشتری بدست آورده؛ یا میتوان به «زن-شدن» بعنوان دیگر سبکی از دیرند اندیشید، که بجای اینکه تصویری – درون زمان- باشد میشود به «زن» بعنوان کسی اندیشید که باید خودش را از رهگذر اتصالات و تصاویر، و بدینوسیله زمانِ گشاینده بیافریند. (12)

اگر دیرند را جدی بگیریم آنگاه هر سیلانِ زمانِ آفرینشگر دارای اکنونی است که کیفاً مطابق با شیوه خاصی که بنا به آن صیرورت یافته متفاوت است. چنین تفاوتهایی بویژه در مذاکرات سیاسی معاصر استرالیایی میان دولت و بومیان بر سر سرزمین مقدس آشکار شده است. بومیان استرالیایی مدعی بودند سرزمین را بر این اساس که هویت کنونیشان از رهگذر خویشاوندی روحی با یک زمین شکل یافته اشغال کرده‌‌اند، زمینی که بخاطر تاریخش حامل یک تقدس است. تاریخ، برای مردمان بومی، تاریخ اَسناد یا یک بایگانی حقوقی و سیاسی نیست، بلکه یک «رویاپردازی» یا بدنی از اسطوره های ناظر به بدنهای انسانی و حیوانی است. به همین دلیل آخرین دهه سده بیستم شاهد یک سری ادعاها از جانب مردم بومی بود، که هم استدلال میکردند بر اینکه زمینشان بصورت غیر قانونی از آنها گرفته شده و هم زندگی جاریشان بخاطر نبود زمینی که نمیتوانند آنرا صرفاً ماده یا دارایی بدانند تهدید شده است. پاسخهای دولت استرالیا تمایل به به رسمیت‌‌شناختن ادعاهای ارضی بود، البته فقط در صورتیکه استفاده از زمین بتواند خودکفا و به لحاظ اقتصادی همراه با احساس مسئولیت باشد. آنچه در سطح چونان تعارضی بین دو گروه نمودار شد مباحثه‌‌ای درباره دیرندها بود و ماند: از یکسو زمان و مردمی که حافظه‌‌شان از خلال یک خاطره و زمینِ جمعیِ بالقوه حاضر داده شده و از دیگر سو زمانِ فرهنگ اروپایی که مقیاسش «انسان»ای است که فارغ از مکان و برای کسانی که زمین و فرهنگ را بخشهای خارجی دارایی می دانند یکسان باقی میماند. نزد دلوز، فلسفه تنها هنگامی اندیشیدن را آغاز میکند که با این دیرندهایِ دیگر برخورد میکند، دیگر آشکارشدنهای زمان که هرگز شکل خط یا پیشرفتی ساده به خود نمیگیرد.

برگسون متأخر انسانیت را قابلیت روح برای شهود دیرندها ورای دیرندهای منافع و تصرفات بیواسطه‌‌اش تعریف میکند. (13) او استدلال می‌‌آورد که اخلاقیات از گرایشی ذینفع و کارکردی به سود شروع میشود؛ ما جماعاتی تشکیل میدهیم و دیگر جماعات را مانند جماعت خودمان تشخیص میدهیم، و این از تعارض کم و به کارآمدی کمک میکند. ولی این گرایش میتواند در رویکرد معنوی و دینی گسترش یابد، وقتی دیرندِ دیگران را نه حاضر نزد خودمان، و نه برای هیچ غایتی که بتواند در خدمت آن غایت باشد تشخیص میدهیم. وقتی گرایشی را فراتر از فایده و منفعت بسط دهیم سرانجام به ذاتش میرسیم، تبدل‌‌یافته فراسوی نفع اولیه-اش؛ در مورد اخلاقیات، ما سرانجام به فراسوی کسانی مینگریم که شبیه مایند و میتوانیم باهاشان همدلی کنیم، با انسانیت بطور کلی. ما به دین یا امر معنوی میرسیم. این قابلیت برای شهود کردنِ دیرندها ورای خود-منفعتیِ بیواسطه (و از دید دلوز ورای انسان) است که دلوز در کتابش درباره برگسون بر آن تأکید مینهد، و نیز آن چهره‌‌هایی در تاریخ سرمایه داری که با فلیکس گتاری درباره‌‌شان نوشت. بجای در نظر گرفتن «انسان» بعنوان موجودی که از میان زمان عبور میکند، بگونه‌‌ایکه زمان میتواند از منظر انسانیتی بسیط همگن شود، دلوز و گتاری به روشهایی نگاه میکنند که بدانوسیله «انسان» از رهگذر فرایندی از عمومیت بخشی و همگن سازی فزاینده شکل گرفته است، با مونتاژهای ابتدایی و خاص بدنهایی که سرانجام بدن بسیطی (از انسانیت) شکل میدهند که سزاوار زمانی‌‌اند که همواره و همه جا صورت و مقیاس یکسانی دارد. یعنی شاید چیزی شبیه قلمرو یا گردآمدن بدنهای انسانی باعث بسط زندگی میشود، ولی نقطه‌‌ای (همانند سرمایه‌‌داری متأخر) هم فرامیرسد که تصویر «انسان» یا «سوژه» رشد تفکر را مسدود میکند. در اینگونه موارد لازم است استعدادها و گرایشهای نیروهایی که «انسان» از آنها برمیخیزد را شهود کنیم، و سپس آن استعدادها و گرایشها را به فراسوی حیوان انسانی بگستریم. دلوز و گتاری در کار بر روی سرمایه‌‌داری و شیزوفرنی بحثشان این است که زمین‌‌شناسیِ حیات‌‌شان- مطالعه‌‌شان بر روی نیروها (14) و اتصالاتی که زندگی اجتماعی از آنها سر برآورده است- فعالسازی مجدد آن نیروها را ورای تصویر محدودکننده انسانیت بمثابه «انسان» زحمتکش، مصرف‌‌کننده و عصا قورت داده‌‌ی «عقل» میسر میگردانند. (15)

برای دلوز، ذات سینما وقتی بطور تمام عیار اندیشیده یا به حد و مرزش سوق داده شود ادراک حسی‌‌ای از زندگی را میگشاید حتی رادیکالتر از آنچه برگسون پیش کشیده است. در آنچه در پی می‌‌آید میتوان روشهایی را دید که دلوز با توسل بدانها بحثهایش درباره سینما را در فلسفه حیات وسیعتری قرار میدهد. فعلاً باید دقت داشته باشیم که برگسون را به یک حیاتگرایی ساده فرونکاهیم، یا سراسر تاریخ را از آمادگی و استعدادی اصلی و گسترده تعین نبخشیم؛ نزد برگسون همین نیروی خلاق زندگی است که سر از فرجامهای واگرا و پیشبینی ناپذیر درمی‌‌آورد، فروکاست‌‌ناپذیر به نیل به یک هدف یا غایت. (16) دلوز در عین پایبندی به درونماندگاری اندیشه- نه فقط پذیرفتن استاندارد یا معیاری که زندگی یا اندیشه تسلیم آن خواهد بود- با این وجود اصرار میورزد که زندگی نیروها یا پتانسیلهایی دارد مانند آنهایی که در سینما یا فلسفه آزاد شده-اند، که به پتانسیل آفرینشگر اجازه میدهند بخودی خود پیش رود بی آنکه این پتانسیل بمثابه پتانسیلی برای چیزی دیده شود. خود این واقعیت که دلوز این مسیر را در پیش میگیرد- اندیشیدن به سینما بر حسب زندگی و زندگی بر حسب سینما- نشانگر سرشت ژرف فلسفه اوست. جای شگفتی ندارد که فلسفه برای دلوز یک هنر اندیشیدن است؛ ولی اندیشیدن نباید صرفاً اتفاق افتد. اندیشیدن خود را وادار به رخ دادن میکند و این را تنها از طریق مواجهه با چیزی که خودش نیست میتواند انجام دهد. تکرار شادمانه‌‌ی چیزی که از قبل می-دانیم- ارتباط توافق‌‌آمیز و منطقی- اندیشیدن به معنای عمیق کلمه نیست. دلوز از یک طرف در برابر تعریف مفاهیمش از طریق مثالهای روزمره یا مبتنی بر فهم عرفی ایستادگی میکند؛ ولی پافشاری هم میکند که ارتقاء بخشیدن به «تصویری شق و رق و خیرخواه از اندیشه» تا مقام و منزلت فلسفه با زندگی سازگار نیست. (17) توان زندگی بهتر از همه نه در امور عام و روزمره و نه در امر هنجاری، بلکه در امر منحرف، تکین و نادر بیان و هویدا میشود (زیرا در همین هنگام است که زندگی توان آفریننده و واگرایش را به نمایش میگذارد، نه توهّم همانی و یکسانی‌‌ای که برای فایده بدان نیازمندیم).

در نگریستن به رویدادها از درون حیات، مثلاً سینما، و پرسش از اینکه چگونه چنین رویدادهایی میتوانند کمکمان کنند که بیندیشیم، دلوز تصمیم روش‌‌شناختی تیزبینانه‌‌ای درباره فلسفه گرفته است. ما فلسفه را بر سینما اِعمال نمیکنیم- نمیپرسیم فیلم یا فُرمی «اخلاقی» ethical یا «فکورانه» است یا نه- نیز سینما را صرفاً برای ارائه مثالها بکار نمیبریم، در جستجوی روایتها یا تصاویری که نکته مورد نظرمان را اثبات کنند برنمیاییم. ما میپرسیم سینما چگونه ممکن است- زندگی به چه سانی است که میتواند تکنولوژی سینمایی پدید آورد؟ - و میپرسیم امکانهای سینما چیستند: چگونه میتوان در حضور تصاویر سینمایی بطور متفاوتی ادراک کرد و اندیشید، و این  به ما چه میگوید درباره توان اندیشیدن برای دگرگون ساختن خودش؟ چیست زندگی آنسانکه میتواند تصاویر سینمایی بیافریند و آنگاه به آن تصاویر در فلسفه‌‌ای که مفهوم‌‌آفرینی میکند بیندیشد؟ میتوان این پرسشها را با ردیابی مسیر دلوز از میان سینما روشنتر کرد، از راه خوانش خاصش از برگسون. بجای ماندن در سینما ما تلاش خواهیم کرد ببینیم چطور سبک تفکر دلوز تفکرات و فعالیتهای جدیدی را ممکن میگرداند. کتابهای سینما نمونه‌‌هایی از خوب اندیشیدن نیستند؛ آنها نشانگر یکی از راههایی‌‌اند که بدانوسیله تفکر میتواند از نمونه‌‌وارگی منحرف شود.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی

معرفی کتاب خودت را به فنا نده

چرا باید کتاب خودت را به فنا نده گری جان بیشاب را بخوانیم!؟

 همه ما احتمالاً از این می‌ترسیم که بدانیم روزی ممکن است به انتهای خط برسیم! نابود بشویم و هر آن چیزی که تا الان داشته‌ایم را به آسانی یک آب خوردن از دست بدهیم. حتی ممکن است در این لحظه زندگی را بدون هیچ فایده‌ای در نظر بگیریم و از خود بپرسیم برای چه چیزی تا این حد در تکاپو بوده‌ایم؟ در واقع به فنا رفتن زندگی می‌تواند خیلی ترسناک باشد؛ آنقدر ترسناک که خوب است پیش از اینکه به تجربه چنین حسی برسیم کتاب خودت را به فنا نده را برای یک بار هم که شده بخوانیم تا بدانیم سفری که ممکن است چشم‌اندازی از زندگی هر یک از ما باشد، چگونه مهار شدنی است!استفاده از کتاب انگیزشی تاثیر مثبتی در زندگی انسان دارد!

معرفی کتاب خودت را به فنا نده

این کتاب در زمره کتاب انگیزشی یا به عبارتی کلی‌تر کتاب روانشناسی قرار می‌گیرد. کتابی در 133 صفحه نوشته گری جان بیشاب که با استناد به شواهد و مدارکی چند سعی می‌کند تا درباره لزوم حفظ کیفیت زندگی در برابر ناملایمات جهان هستی و زندگی به مخاطب خود انگیزه‌ای دوباره بدهد. 
نویسنده در این کتاب بارها و بارها به کمک ارائه نظریات دانشمندان و روانشناسان مطرح، سعی کرده است تا به تفضیل آراء هریک درباره بسط این موضوع بپردازد. یکی از ویژگی‌های بارزی که کتاب روانشناسی خودت را به فنا نده داراست، روراستی و صداقتی است که با مخاطب دارد. این کتاب اهل ادعا کردن‌های الکی نیست و تنها به عقایدی که باور دارد اکتفا می‌کند.
کتاب سعی می‌کند تا خودش را به بهترین شکل ممکن به مخاطب معرفی کند و یک ارتباط دو سویه قوی برقرار کند. آنچه کتاب به مخاطب ارائه می‌دهد، این نیست که راه صد ساله را در یک شب طی کند، بلکه او فقط مخاطب خودش را با فنا رفتن رو‌به‌رو می‌کند و از او می‌خواهد که وارد مرحله تصمیم گیری بشود!
زبان این کتاب بسیار تند است و نویسنده از مخاطب می‌خواهد برای خواندن کتاب زیادی دل نازک نباشد. کتاب به صریح‌ترین وضع ممکن مسائل را باز می‌کند و راهی برای توجیه یا انکار باقی نمی‌گذارد. به هر جهت کتابی جذاب و مهم برای دردهای مشترک ماست. البته باید بگوییم برای خرید این کتاب انگیزشی می‌توانید به بخش فروشگاه کتاب وب مراجعه کنید و برای خرید کتاب اقدام کنید.

درباره نویسنده کتاب خودت را به فنا نده

گری جان بیشاب، در شهر گلاسگو واقع در اسکاتلند متولد شد. بعد از چندی به ایالت متحده امریکا سفر کرد و به دنبال پدیده‌شناسی و هستی‌شناسی رفت. مطالعات وی در این زمینه باعث شد تا مدیر اصلی یکی از شرکت‌های بزرگ جهان درباره همین مسائل شود. او تصمیم گرفت تا با نویسندگی پلی بزند بین مردم و خود تا دست‌آوردهایش را به اشتراک همگان بگذارد. پس از مطالعات فراوان آثار بزرگانی نظیر هانس گئورک، ادموند هوسرل، مارتین هایدگر و... فلسفه محلی را به عنوان خصیصه اصلی آثار خود انتخاب کرد و با انتشار کتاب خودت را به فنا نده به شهرت فراوانی رسید.

چرا خرید کتاب خودت را به فنا نده سفارش می‌شود؟

کتاب درباره اضطراب‌ها، دردها و توقعات بی‌جایی است که از زندگی داریم. زیاده‌خواهی‌ها، عدم بینش صحیح درباره هستی و جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. اینکه انسان مدرن چگونه به پایان خود نزدیک می‌شود و آیا با رسیدن پایان می‌تواند خودش را قانع کند که همه چیز تمام شده است یا خیر؟ 
همه ما در زندگی ممکن است به مرتبه‌ای برسیم که هیچ چیز برای ما مهم نباشد؛ از بیگانگی با محیط پیرامون خود لذت ببریم و بعد متوجه شویم که چقدر این زندگی بیهوده و پوچ بوده است. به دنبال این باشیم که برای هرچیزی دلیلی غیرقابل پذیرش بتراشیم و از شر ناگواری‌های زندگی، خودمان را خلاص کنیم.
ضرورت خرید کتاب و خواندن این کتاب از همین جا شروع می‌شود. از عدم دسترسی انسان مدرن به معنایی برای دوباره زیستن و دوباره متولد شدن. باید با مسائل جنگید یا پشت سرشان نهاد؟ باید به دنبال راه‌حل بود یا بی‌خیال ماجرا شد؟ به طبع انسان محاصره شده در چنگال ابزارهای صنعتی، انسانی شکننده و با روحیه عقب‌نشینی است. انسانی که برای خواسته‌های خود اگر کم بیاورد افسرده می‌شود و پا پس می‌کشد. 
در چنین شرایطی است که خواندن کتاب خودت را به فنا نده پیشنهاد می‌شود. کتابی که می‌توانید آن را با قیمت مناسب و به‌راحتی از کتاب وب تهیه نمایید و از خواند آن لذت ببرید. بهتراست برای اینکه اهمیت خواندن این کتاب انگیزشی را درک کنیم، نگاهی به فهرست کتاب کنیم:
⦁    بخش اول: آغاز کار
⦁    بخش دوم: من بی‌نهایت اشتیاق دارم
⦁    بخش سوم: من برای پیروزی مشتاق هستم
⦁    بخش چهارم: من از عهده‌اش برمی‌آیم
⦁    بخش پنجم: من رخداد‌ها را قبول‌دارم
⦁    بخش ششم: من حاصل اندیشه‌ها نیستم، درعوض حاصل اعمالم هستم
⦁    بخش هفتم: من با اراده هستم
⦁    بخش هشتم: من منتظر رویداد شگرفی نیستم و هر رویدادی را قبول می‌کنم
⦁    بخش نهم: گام بعدی چیست؟
⦁    درباره نویسنده
به هر دلیل، این کتاب یکی از عناوین برتر کتاب انگیزشی موجود در بازار است که از فروش بسیار بالایی هم برخوردار بوده است. به قهقرا رفتن غیرقابل تصور است و به درستی که درک این موضوع برای همه ما سخت است. نمی‌دانیم قرار است در چه برهه تلخی دست به چه تصمیمات تلخ‌تری بزنیم؛ آینده این اتفاقات بدشگون چه خواهد شد! خوب است برای این اتفاقات آمادگی کاملی داشته باشیم. همه ما ممکن است در تاریخی از زندگی با این غول بی‌شاخ و دم دست و پنجه نرم کنیم و مشخص هم نشود که آیا ما برنده خواهیم شد یا آن، اما خوب است که برای این نبرد آماده باشیم.
زبان جذاب کتاب، عدم وعده‌های دروغین و همچنین روراست بودن از ویژگی‌های مهمی است که برای خواندن این کتاب، هر خواننده‌ای را مصمم می‌کند. پیشنهاد می‌کنیم اگر شما هم به‌دنبال این هستید تا در دام دردسرهای عجیب و غریب قرار نگیرید و بتوانید به قول نویسنده کتاب به فنا نروید، این کتاب را از کتاب وب تهیه کنید و بخوانید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی

معرفی کتاب اوضاع خیلی خراب است (کتابی درباره‌ امید)

معرفی کتاب اوضاع خیلی خراب است

همه ما تا به حال احساس ناامیدی را تجربه کرده‌ایم؛ احساس وحشتناکی که به شما می‌گوید تمام کارهایی که انجام می‌دهید، بی‌ارزش هستند و این‌که دیگر هیچ تلاشی فایده ندارد. مارک منسن در کتاب اوضاع خیلی خراب است، خواننده را ابتدا با چیستیِ امید و رابطه آن با معنا، به قلمرو اگزیستانسیالیسم (هستی‌گرایی) می‌برد و سپس به طرز ماهرانه‌ای تصویری از چگونگی تناسب امید با دنیایی که امروز در آن زندگی می‌کنیم، ترسیم می‌کند و به عنوان یک کتاب انگیزشی در دسته‌بندی کتاب روانشناسی شناخته می‌شود.
کتاب اوضاع خیلی خراب است (Everything Is F*cked) نوشته مارک منسن (Mark Manson) و ترجمه سمانه پرهیزکاری در انتشارات میلکان، یک تحلیل اجتماعی و فلسفی در مورد معنای زندگی است. این کتاب انگیزشی که در سال 2019 منتشر شد، از علم روانشناسی و فلسفه برای کشف ایده امید و چگونگی معنا دادن آن به زندگی ما استفاده می‌کند و در عین حال سعی می‌کند پادزهری برای بسیاری از معضلات وجودی که امروزه با آنها روبه‌رو هستیم را فراهم کند. مارک منسن معتقد است که برای امید داشتن باید ابتدا فلسفه پوچ‌گرایی (Nihilism) و این موضوع که زندگی ما هیچ معنای ذاتی ندارد را بپذیریم.


مارک منسن نویسنده، مشاور توسعه فردی، کارآفرین اینترنتی و وبلاگ‌نویس آمریکایی در زمینه خودیاری یا self-help (مکتبی که با آگاه کردن افرد از طریق اصول روانشناسی، زندگی آنها را با ایجاد تغییر از درون، بهبود می‌بخشد) است که در سال 1984 در شهر آستین ایالت تگزاس آمریکا متولد شد. منسن اولین وبلاگ خود را در زمینه مشاوره دوستیابی در سال 2008 راه‌اندازی کرد. کتاب‌های «هنر طریف اهمیت ندادن» و «اوضاع خیلی خراب است» از منسن به پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز در سال 2019 تبدیل شده بودند. به‌طورکلی کتاب‌های مارک به بیش از 50 زبان ترجمه شده و بیش از 12 میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته‌اند.
سبک نگارش مارک منسن، تعادل کمیابی بین طنز کنایه‌دار و خودیاری فلسفی برقرار می‌کند. منسن که تقریباً ژانر مخصوص به خودش را در نوشته‌های خود ایجاد می‌کند، در عین به‌کارگیری واقعی ژانر کمدی، اطلاعاتی قابل‌تشخیص و جالب را در اختیار خواننده قرار می‌دهد که می‌تواند زندگی آنها را تغییر دهد. کتاب اوضاع خیلی خراب است را می‌توان یک کتاب روانشناسی و انگیزسی سرشار از حکمت دانست که با توجه به ناامیدی‌های آشکاری که در جامعه امروز وجود دارد، قطعه به موقعی برای امید دادن به مردم است.
منسون با ترکیب معمول دانش و طنز منحصربه‌فرد خود در کتاب اوضاع خیلی خراب است، یقه ما را می‌گیرد و ما را به چالش می‌کشد تا با خود صادق باشیم و از راه‌هایی که احتمالاً هرگز امتحان نکرده‌ایم، با جهان در ارتباط باشیم. این یک آشفتگی متقابل دیگر است که از طریق درد در قلب ما و استرس در روح ما، اتفاق می‌افتد. یکی از نویسندگان بزرگ مدرن، کتاب دیگری تولید کرده است که دستور کار سال‌های آینده مردم را تعیین می‌کند.


نگاهی به خلاصه کتاب و دلیل اهمیت آن


ما در زمان جالبی زندگی می‌کنیم. از نظر مادی، همه چیز به بهترین شکل ممکن خود است؛ ما آزادتر، سالم‌تر و ثروتمندتر از هر مردمی در تاریخ بشریت هستیم. با این حال، به نظر می‌رسد که همه‌چیز به طرز جبران‌ناپذیری و هولناکی به‌هم ریخته است؛ کره زمین گرم می‌شود، دولت‌ها در حال شکست هستند، اقتصاد در حال سقوط است و همه مردم در شبکه‌های مجازی به‌طور دائم در حال توهین به یکدیگر هستند. در این برهه از تاریخ که ما به فناوری، آموزش و ارتباطات زیادی دسترسی نداریم که نیاکان ما حتی در خواب هم آن را نمی‌دیدند، بسیاری از ما به یک احساس ناامیدی مهم بازمی‌گردیم.
 اگر کسی بتواند نامی برای ناراحتی فعلی ما بگذارد و به رفع آن کمک کند، آن شخص مارک منسن است. در سال 2016 منسن کتاب «هنر ظریف اهمیت ندادن» را منتشر کرد؛ کتابی که به طرز درخشانی به زمزمه اضطراب همیشگی که در زندگی مدرن نفوذ کرده است، شکل داد. این کتاب به یک پدیده بین‌المللی تبدیل شد و میلیون‌ها نسخه در سراسر جهان فروخت. سپس در سال 2019 در کتاب اوضاع خیلی خراب است، منسن نگاه خود را از نقص‌های اجتناب‌ناپذیر درون هر فرد برمی‌دارد و به بلایای بی‌پایان موجود در جهان اطراف ما می‌نگرد.
 او با استخراج تحقیقات روان‌شناختی در مورد این موضوعات و همچنین حکمت بی‌پایان فیلسوفانی مانند افلاطون، نیچه و تام ویتس، دین و سیاست و شیوه‌های ناراحت کننده‌ای که آنها را به یکدیگر شبیه کرده‌اند، تجزیه‌وتحلیل می‌کند. او به روابط ما با پول، سرگرمی و اینترنت نگاه می‌کند و این‌که چگونه ارتباط بیش‌ازحد ما با یک چیز خوب می‌تواند به روان ما آسیب بزند. او به‌صورت آشکارا، تعاریف ما از ایمان، شادی، آزادی و حتی خود امید را نادیده می‌گیرد.


نکات کلیدی کتاب


چند نمونه از نکات و درس‌های مهمی که از کتاب اوضاع خیلی خراب است می‌توان دریافت به شرح زیرند:
•    یکی از دلایلی که بسیاری از ما با ناامیدی دست‌وپنجه نرم می‌کنیم این است که ما دلیل واضحی که نسل‌های قبلی را برانگیخته است، از دست داده‌ایم.
•    ما برای ایجاد و حفظ امید به سه چیز نیاز داریم: احساس کنترل، اعتقاد به ارزش چیزی و یک اجتماع.
•    با راه‌هایی مانند تجزیه‌وتحلیل تجربیات گذشته خود، بازنویسی روایات پیرامون آنها و ساخت روایاتی از خودمان در آینده، می‌توانیم امید بسازیم.
•    ما با تجربه امیدهای خود، آنها را از دست می‌دهیم. ما می‌بینیم که چشم‌اندازهای زیبای ما برای آینده‌ای کامل، آن‌قدر هم کامل نیستند؛ زیرا خودِ رویاها و آرزوهای ما پر از نقص‌های غیرمنتظره و ازخود‌گذشتگی‌های پیش‌بینی‌نشده هستند؛ زیرا تنها چیزی که می‌تواند یک رویا را به طور واقعی نابود کند، تحقق آن است.
•    از آنجا که درد، یک ثابت جهانی در زندگی است، فرصت‌های رشد از طریق آن درد هم در زندگی ثابت است. تنها چیزی که لازم است این است که آن را بی‌حس نکنیم و به دور نگاه نکنیم. تنها چیزی که لازم است این است که ما با آن درگیر شویم و ارزش و معنا را در آن بیابیم.

برای خرید این کتاب به سایت کتاب وب مراجعه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی

معرفی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست

با خواندن کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست به چنین انسانی تبدیل می شوید

 

 

چرا خواندن این کتاب

در روزهای ناخوشی که حوصله‌ی هیچ چیزی را نداری شاید کتاب تنها پناهتان باشد. عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست، عیبی ندارد اگر درمانده‌ و عاجزی، عیبی ندارد اگر روزهایی سخت را سپری می‌کنی. گاه در پی چاره بوده‌ای، گاه به دنبال راه فرار شاید، تو تنها نیستی و بسیاری نیز شبیه تو هستند. تو عزیزی را از دست داده‌ای، فقدان فقط یک واژه‌ی پنج حرفی نیست، یک دنیا حرف دارد، یک جهان خالی؛ خالی از حضور او که از دستش داده‌ای. عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست، بر این درد مرهم بگذار که گریزی از آن‌ نیست.

برای خرید این کتاب انگیزشی به سایت کتاب وب مراجعه کنید.

 

معرفی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست

با این مقدمه به سراغ معرفی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست اثر مگان دیواین می‌رویم. ابتدا از عنوان جذاب این کتاب شروع می‌کنیم. نویسنده با انتخاب عنوان عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست به همراه توضیحی که کامل‌کننده‌ی عنوان است –مواجهه با اندوه و فقدان در فرهنگی که این‌ها را برنمی‌تابد- هوشمندیِ به‌جایی به خرج داده است تا مخاطب را همراه خود به درون صفحات کتاب بکشاند. مخاطب در نگاه اول ممکن است بیندیشد همان حرف‌های کلیشه‌ای را که همیشه شنیده است این بار قرار است در این کتاب بخواند. اما با خواندن عبارت تکمیلی که در زیر عنوان اصلی آمده است با اشاره به فرهنگی که این اندوه را بر نمی‌تابد مجاب می‌شود که حداقل نگاهی به عناوین داخلی و فصول کتاب بیندازد.

 

نگاهی به کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست 

در پیش‌گفتار کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست آمده است که نویسنده خود فقدان عزیزی را تجربه کرده است. وی که خود روان‌درمان‌گر است سالیان پیش در فقدان همسرش به سوگ نشسته است و با گوشت و پوست خود این درد عظیم را لمس کرده است. پس می‌توان دریافت که این کتاب حاصل نصایح و نگرشی غیرواقعی به مسئله‌ی فقدان و اندوه ناشی از آن نیست. بلکه مخاطب با اثری مواجه است که خالق آن، در شرایطی زیسته است که محتوای این کتاب بر مبنای تجربیات حاصل از آن ایام نگاشته شده است. همین امر به واقعی بودن و تجربی بودن محتوای کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست کمک می‌کند.

هدف از کتاب:

هدف از معرفی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست صرفا مرهم نهادن بر اندوهی است که ناشی از نبود عزیزان است. این کتاب پیشنهادی خوب برای تمام افراد است، چه آن‌ها که در فقدان عزیزان رخت عزا بر تن کرده‌اند و چه آنان که این موقعیت را از نزدیک لمس نکرده‌اند. خواه ناخواه این امری است که برای همه‌ی ما پیش می‌آید. همان‌گونه که مارک نپو در پیش‌گفتار این کتاب می‌گوید:

«همه‌ی ما در این تنها نوبتِ زندگی‌مان، آمده‌ایم برای عشق ورزیدن و از دست دادن.»

شگفت این‌که آدمی به این حقیقت واقف است و باز هم او را یارای کنار آمدن با درد ناشی از آن نیست.

به عقیده‌ی نگارنده‌ی این خطوط، در راستای معرفی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست می‌توان به احساساتی که پس از خواندن در مخاطب پدید می‌آید اشاره کرد؛ به تغییری که در وی رخ می‌دهد، به هر‌آنچه که از خوانش خط به خط این کتاب در جان او ریشه می‌دواند.

خواندن کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست به مخاطب کمک می‌کند با دیدگاهی آشنا شودکه نویسنده بر مبنای آن عشق و فقدان را برابر و هم‌پایه می‌داند. چرا که وی معتقد است تا عشقی نباشد فقدانی تجربه نخواهد شد. هرگاه هیچ فقدانی عمیقا موجبات اندوهگینی را فراهم نیاورد بیان‌گر این امر است که عشقی در کار نبوده است. این خود نکته‌ای است که می‌توان ساعت‌ها در باب آن سخن راند و قلم‌فرسایی‌ها کرد.

از سویی دیگر نویسنده به مخاطب می‌آموزد که نباید در پی رفع درد بود، بلکه باید بر آن مرهم نهاد و با آن زیست. وی با جدیت بر آن است که بگوید با روی دادن چنین اتفاقی باید دنبال تحولات درونی بود. او معتقد است زندگی قبلی دیگر در دسترس نیست، از این رو آنان که در شمار برجای‌ماندگان هستند باید زندگانی خود را به شیوه‌ای جدید بنا نهند.

نویسنده به مخاطب اندوهناکش می‌گوید عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست و به او کمک می‌کند تا احساس تنهایی و شرمساری نکند. او در مقدمه‌ی کتاب از فرهنگ آمریکایی صحبت می‌کند و به رویکرد برخورد با مسئله‌ی فقدان و سوگواری انتقاد می‌کند و آن را معیوب می‌داند.

سوگواران به اتفاق در هنگام وقوع این رخداد، لاجرم علاوه بر اندوه، حس قضاوت شدن و شرمگین شدن را نیزتجربه کرده‌اند. اطراف تمام سوگواران همیشه عده‌ای حضور داشته‌اند که مدام در گوششان زمزمه‌هایی کرده‌اند که به خیال خودشان تسلی‌بخش بوده است؛ ولی حقیقت این است که چیزی نبوده جز تشدید این اندوه. مخاطب با خواندن همان خطوط ابتدایی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست در می‌یابد که نسخه‌ی درمانی خود را یافته است. نکته‌ی مثبت این کتاب این است که اصلا در پی تجویز گزاره‌های تکراری و نخ‌نمای برخاسته از بافت فرهنگی یا آموزه‌های صرفا علمی و روان‌درمانی نیست.

عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست کتابی است که از درک نشدن و حس تنهایی پس از فقدان عزیزان سخن می‌گوید. از این‌که همه‌ی سوگواران بعد از مدتی تظاهر کرده‌اند و لبخند‌های ساختگی زده‌اند تا نصیحت‌های تکراری و دلسوزانه را نشنوند.

به طور خلاصه آن‌چه در کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوب نیست آمده است اشاره‌ به این نکته دارد که:

«سوگواران را تنها سوگواران می‌فهمند.»

و در نهایت:

همین موضوع موجب تسلی خاطر اندوهناکان می‌شود. با خواندن این کتاب می‌توان دریافت که سوگواری واکنشی طبیعی است در برابر مسئله‌ی مهم عدم حضور. مگان دیواین در این کتاب می‌کوشد این باور را در مخاطب ایجاد کند که سوگواری چیزی نیست که باید از آن گریخت بلکه فرایندی طبیعی است. در مقدمه‌ی کتاب به تفاوت بین «رفع درد» و «مرهم گذاشتن بر درد» اشاره شده است که در فرهنگ‌ ما نیز همیشه نخستین مورد توجه بوده و کسی دنبال مرهم نبوده است.

در نهایت خواننده‌ی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوب نیست خواهد آموخت چگونه با محبت در ایام سوگواری زندگی کند. تمام آن‌چه باید آموخت تعریف درست از سوگواری است. وقتی باورها نسبت سوگواری تغییر کنند راه‌حلی مناسب برای آن یافت خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی

معرفی کتاب نمی‌ توانی به من آسیب بزنی

معرفی کتاب نمی‌توانی به من آسیب بزنی اثر دیوید گاگینز

(معرفی کتاب نمی‌توانی به من آسیب بزنی اثر دیوید گاگینز)
گاهی در زندگی روزهای سختی را سپری می‌کنیم. روزهایی که احساس می‌کنیم روزگار شرایطی را برایمان رقم زده که هر چه تلاش می‌کنیم، راهی به سوی رهایی نمی‌یابیم. گاهی احساس قربانی بودن می‌کنیم و آرزو داریم ای‌کاش شرایط، وضعیت مالی یا دوران کودکی‌مان به گونه دیگری بود تا می‌توانستیم بهتر عمل کنیم. اینجاست که دیوید گاگینز، این انسان سخت‌کوش و موفق، از دل تلخ‌ترین شرایط زندگی همچون نیلوفری آبی می‌شکفد و ما را در کتاب نمی‌توانی به من آسیب بزنی راهنمایی می‌کند تا بتوانیم آینده زیبایی را برای خود رقم بزنیم.
دیوید گاگینز در کتاب نمی‌توانی به من آسیب بزنی، شرایطی را توصیف می‌کند که ذهن هر انسان جویای حقیقتی را به چالش می‌کشد و هیچ بهانه‌ای را برای موفق شدن باقی نمی‌گذارد. اما دیوید گاگینز کیست و کتاب انگیزشی ارزشمندش درباره چیست؟ با ما همراه باشید.

کتاب نمی‌توانی به من آسیب بزنی درباره چیست؟

کتاب انگیزشی دیوید گاگینز، سفر زندگی او را از تلخ‌ترین لحظات دوران کودکی‌اش تا چشیدن طعم پیروزی و موفقیت بیان می‌کند. دیوید گاگینز در این کتاب انگیزشی که شاید بتوان آن را نوعی کتاب روانشناسی هم به حساب آورد، ذهن خواننده را با واقعیت‌های زندگی به چالش می‌کشد و باورهای محدودشده‌ای را که در برابر موفقیت سدی ایجاد کرده‌اند، یکی پس از دیگری کنار می‌زند. کتاب نمی‌توانی به من آسیب بزنی در واقع داستان زندگی و لحظات تلخ و شیرین نویسنده کتاب است. داستانی که هر انسان جویای حقیقتی را جذب خود کرده و تا پایان راه موفقیت، او را همراهی می‌کند.

درباره دیوید گاگینز، نویسنده کتاب نمی‌توانی به من آسیب بزنی چه می‌دانیم؟

دیوید گاگینز، چهره برجسته یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا و تنها عضو نیروهای مسلح است که توانسته دوره‌های آموزشی – عملیاتی سخت و طاقت‌فرسای یگان ویژه را با موفقیت به پایان برساند و در میان هزاران انسان سخت‌کوش دیگر خوش بدرخشد. گاگینز در فوریه 1975 در نیویورک چشم به جهان گشود، دوران کودکی بسیار سخت و طاقت‌فرسایی را گذراند و سال‌ها با افسردگی، فقر و اضافه‌وزن دست‌وپنجه نرم کرد. زندگی گاگینز از نقطه‌ای تغییر کرد که وی تصمیم گرفت از تمامی رنج‌ها و سختی‌هایش در جهت رشد و پیشرفت خود و دیگران استفاده کند و در فیلم‌نامه زندگی، هرگز نقش یک بازنده را بر عهده نگیرد.

چرا نباید فرصت مطالعه کتاب نمی‌توانی به من آسیب بزنی را از دست بدهیم؟

کتاب انگیزشی دیوید گاگینز، به تمامی افرادی که در شرایط سختی به سر می‌برند و رؤیای ساختن آینده‌ای بهتر را در دل دارند، کمک می‌کند تا موانع و چالش‌های مسیر موفقیت خود را به چشم پله‌هایی ببینند که برای رسیدن به اهداف خود ناگزیر باید از آن‌ها بالا بروند. در ادامه به سه درس مهمی می‌پردازیم که خواندن کتاب نمی‌توانی به من آسیب بزنی به شما هدیه می‌کند:

⦁    با خواندن این کتاب انگیزشی یاد می‌گیرید که چطور سختی‌های زندگی‌تان را در آغوش بکشید

گاگینز در کتاب خود از آزارهای جسمی و روانی که پدرش در دوران کودکی بر او، مادر و برادرش روا داشته سخن می‌گوید. از فقر، تبعیض‌های نژادی و افسردگی که سال‌ها روح و روان او را آزرده بودند. او خوانندگان را تشویق می‌کند تا سختی‌های زندگی خود را دست‌کم نگیرند و به آن‌ها به چشم درس‌های مهم زندگی بنگرند. گاگینز به خوانندگان کتاب یادآور می‌شود که اگر زندگی بسیار ساده‌ای داشته‌اند، معنایش این است که برای خروج از منطقه امن خود تلاش کافی نکرده و حداکثر پتانسیل خود را شکوفا نکرده‌اند.

⦁    با خواندن این کتاب روانشناسی می‌آموزید که چطور مسئولیت ناکامی‌هایتان را بر عهده گیرید

گاگینز در کتاب بی‌نظیر خود داستان فرار خود و مادرش را از دست پدر آزارگرش بیان کرده و درباره نقابی صحبت می‌کند که در دوران نوجوانی برای سرپوش گذاشتن روی ترس‌هایش به چهره خود می‌زده است. کتاب نمی‌توانی به من آسیب بزنی به خواننده می‌آموزد که ذهن انسان به‌طور خودکار همواره آسان‌ترین مسیر ممکن را انتخاب می‌کند و اگر کسی داوطلبانه ذهن خود را برای پیروزی و موفقیت برنامه‌ریزی نکند، به احتمال زیاد در منطقه امن زندگی خود باقی می‌ماند و به موفقیتی دست نمی‌یابد. با خواندن این کتاب یاد می‌گیرید که چطور با خودتان صادق باشید و مسئولیت شکست‌ها و ناکامی‌های زندگی‌تان را بر عهده گیرید.

⦁    با خواندن این کتاب انگیزشی جرئت پیدا می‌کنید تا به دلِ سختی‌ها قدم بگذارید

گاگینز در کتاب خود داستان کنار گذاشته شدنش از یگان ویژه را به دلیل مسائل پزشکی که با آن‌ها دست‌به‌گریبان بوده، بیان می‌کند. او حق انتخاب داشت که تمرینات خود را ادامه یا خاتمه دهد. اما در نهایت اولین مانعی را که با آن مواجه شد بهانه کرده و از ادامه تمرینات کناره‌گیری کرد. تصمیمی که سبب پشیمانی و افسردگی او شد.
گاگینز مدتی بعد، آگهی پذیرش یگان ویژه نیروی دریایی امریکا را دید و به دلیل اصلی درد و رنج‌هایش پی برد. او در کتابش توضیح می‌دهد که اگر انسان می‌خواهد شکوفایی استعدادهای خود را به حد کمال برساند، باید کاری انجام دهد که او را به زحمت می‌اندازد و از منطقه امن و راحتی خارج می‌کند. گاگینز خوانندگان کتاب را تشویق می‌کند تا داوطلبانه به دل سختی‌ها قدم بگذارند و زمینه رشد و شکوفایی خود را فراهم آورند.

کتاب نمی‌توانی به منم آسیب بزنی را چگونه تهیه کنیم؟

این کتاب ارزشمند مناسب تمامی افرادی است که می‌خواهند درس‌های مهم زندگی را از افراد موفق و سخت‌کوش بیاموزند، بر سختی‌های زندگی خود غلبه کنند و مسیر رشد و پیشرفت را بپیمایند. کتاب وب، فرصت خرید کتاب روانشناسی و انگیزشی نمی‌توانی به منم آسیب بزنی را به سادگی هر چه تمام‌تر و با امکان ارسال رایگان کتاب، برای تمامی علاقه‌مندان فراهم کرده است.
با کتاب وب می‌توانید کتاب مورد علاقه‌تان را در کمتر از 2 دقیقه سفارش دهید و با سیستم ارسال رایگان کتاب، بدون نیاز به پرداخت هزینه پستی درب منزلتان تحویل بگیرید. با خرید کتاب نمی‌توانی به منم آسیب بزنی می‌توانید لذت در دست گرفتن کتاب و آرامش بی‌نظیری را که خواندن این کتاب به شما می‌بخشد احساس کنید و یک گام بزرگ به سمت تغییر زندگی و نگرشتان بردارید. مطمئن باشید خواندن این کتاب بی‌نظیر و امیدبخش، همان چیزی است که برای بهبود زندگی و شرایطتان به آن نیاز دارید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی

معرفی کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

معرفی کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، کتابی با بیش از صد میلیون نسخه فروش 

 

کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید اثر ناپلئون هیل  و ترجمه مهدی قراچه داغی و چاپ شده توسط  انتشارات شباهنگ، خلاصه‌ای از ذهنیتی که باید برای رسیدن به موفقیت داشته باشید را بیان می‌کند و به عنوان یک کتاب انگیزشی شناخته می‌شود. این ذهینیت در 15 فصل و با مطرح کردن اولین اصول و اقدامات موردنیاز برای هر اصل، عنوان شده است. ناپلئون هیل در این کتاب روی این موضوع تمرکز می‌کند که قدرت روانشناسی مغز و ذهن، چگونه می‌تواند روی رسیدن به موفقیت شغلی و رضایت فردی افراد تأثیر بگذارد و سپس 13 قدم برای اندیشیدن و ثروتمند شدن بیان می‌کند.

ناپلئون این کتاب را در سال 1937 پس از یک تحقیق 25 ساله بر روی برخی از افرادی که در زندگیشان موفقیت اقتصادی کسب کرده بودند، نوشت. بیندیشید و ثروتمند شوید یکی از کتاب‌های شاهکار شناخته‌شده در زمینه توسعه فردی در جهان است که طبق برآوردهای اخیر، بیش از صد میلیون نسخه از آن در سراسر جهان فروخته شده است. فلسفه کتاب بر این ایده متمرکز است که موفقیت در هر کاری، از طریق تجسم ذهنی و تخیل به دست می‌آید. به بیان ساده، شما می‌توانید به چیزی تبدیل شوید که ذهن شما آن را ممکن می‌داند. در نتیجه، ذهن شما به تنها چیزی تبدیل می‌شود که می‌تواند شما را متوقف کند یا به سمت بهترین نسخه خودتان سوق دهد.

معرفی ناپلئون هیل

ناپلئون هیل در سال 1883 در شهرستان وایز در ویرجینیای آمریکا متولد شد و حرفه‌ای طولانی و موفق به‌عنوان مدرس، نویسنده و مشاور رهبران تجاری داشت. او فعالیت نویسندگی خود را در 13 سالگی به‌عنوان «گزارشگر کوهستان» برای روزنامه‌های شهرهای کوچک آغاز کرد و سپس محبوب‌ترین نویسنده انگیزشی آمریکا شد. مشهورترین اثر او، کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، پرفروش‌ترین کتاب تاریخ در حیطه خود است که معیار تفکر انگیزشی امروز را تعیین کرده است. آثار او به‌عنوان یادگارهای موفقیت فردی به شمار می‌روند و سنگ بنای انگیزه مدرن هستند. ناپلئون هیل در سال 1970 درگذشت.

چرا باید کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید را بخوانیم؟

همان‌طور که گفته شد، نسخه اصلی کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید در سال 1938 نوشته شد، اما یک نسخه به‌روزتر از آن هم در سال 2005 منتشر شد. این نسخه قرن بیست‌ویکم، نمونه‌های مدرنی از نکات هیل را ارائه و برخی از جنبه‌های ناراحت‌کننده کتاب را که در سال 1938 نوشته شده است، به‌روزرسانی می‌کند.
همه ما در زندگی خود اغلب با شکست‌های مختلفی روبه‌رو می‌شویم، اما موضوع مهم این است که شما چقدر خوب می‌توانید با این شکست‌ها یا موانع مقابله کنید. تا به حال به این فکر کرده‌اید که چگونه می‌توان اندازه یک شکست را حساب کرد؟ این دقیقاً همان چیزی است که در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید ناپلئون هیل به‌طور کامل آموزش داده شده است. در ادامه هفت دلیلی که خواندن این کتاب را واجب می‌کند، بررسی می‌کنیم.


1- غریزه اصلی انسان را به‌طوریکپارچه به تصویر می‌کشد

با به تصویر کشیدن الگوی ذاتی رهبران بزرگ، کارآفرینان و افراد بااراده‌ای که دنیای ما را تغییر داده‌اند، ذهنیت شما را پرورش می‌دهد.
 از گذشته‌های دور تا کنون، رهبران و کارآفرینان بزرگ، از افراد معمولی به استعدادهای استثنایی تبدیل شده‌اند. اگر شما این واقعیت را انکار کرده و این فریب که که آنها به طور ذاتی این‌گونه بوده‌اند را باور کرده‌اید، قطعاً در این کتاب به شما پاسخ داده می‌شود.


2- اصولی را که برای جمع‌آوری ثروت باید رعایت کنید، توضیح می‌دهد.

ما غالباً به این افسانه اعتقاد داریم که می‌توانیم یک شبه میلیاردر شویم، اما کاملاً در اشتباه هستیم. در واقع پولدار شدن در یک شب رخ می‌دهد، اما این اتفاق به نیاز به ایمانی سرسختانه و تلاش‌های زیاد شبانه‌روزی نیاز دارد. خوشبختانه در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، یک مسیر طلایی برای اتفاق بیان شده که شامل 13 اصل مهم است.


3. روش‌هایی برای تبدیل علایق شما به طلا (پول) را شرح می‌دهد.

در کنار کلمه «تمایل» (Desire)، مترادف دیگری هم وجود دارد که عنوان آن «تمایل آتشین» (Burning Desire) است. این تفاوت نامحسوس، معنی زیادی دارد که در این کتاب با آن آشنا خواهید شد.


4. صفت‌های اصلی رهبری را ترسیم می‌کند.

«شما برای تبدیل شدن به یک رهبر خوب، باید یک پیرو خوب نیز باشید.» صفاتی مانند شجاعت بی‌تردید، خودکنترلی، قاطعیت در تصمیم‌گیری، مشخص بودن برنامه‌ها، عادت به انجام کاری بیش از حد دستمزد، شخصیت دلپذیر، همدردی و درک و بسیاری صفت دیگر برای رهبر شدن و نحوه انجام این صفات وجود دارند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.


5.  دلایل شکست خوردن را شرح می‌دهد.

امروزه ما اغلب این جمله را می‌شنویم که «شکست خوردن خوب است»، اما در عین حال به این فکر می‌کنیم که شکست خوردن چه حسی دارد؛ ما از کلمه «شکست» متنفریم. اگر شما هم در این گروه قرار دارید، پس در واقع باید این احساس خود را اصلاح کنید و چگونگی این کار در این کتاب شرح داده شده است.


6. به وضوح در مورد مهم‌ترین اهمیت پایداری توضیح می‌دهد.

«پایداری» تنها یک کلمه نیست؛ چراکه هر وقت آن را می‌خوانید، چیزی از درون شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و از خود می‌پرسید که چگونه می‌توان آن را به راه درست هدایت کرد و چگونه می‌توان خود را با شدت به سمت هدف، ترغیب کرد. پاسخ چنین سؤالاتی در این کتاب وجود دارد.


7. نحوه تسلط بر ضمیر ناخودآگاه و پرورش آن را آموزش می‌دهد.


این چیزی است که ما باید به‌صورت بیولوژیکی انجام دهیم. ما باید ضمیر ناخودآگاه خود را تحریک  و این نیروهای خفته را شعله‌ور کنیم. به‌عنوان مثال این جمله را بخوانید: «من بیش از آنچه که از بیرون خود به نظر می‌رسم، در درون خود هستم.» گوینده چنین عبارتی مطمئناً شاهد تغییر پرجنب‌وجوشی خواهد بود و خدمات خود را با انرژی بیشتری ارائه می‌کند. چگونه می‌توانید ضمیر ناخودآگاه خود را تحریک کنید و وارد حرفه سازنده خود شوید؟ پاسخ شما در این کتاب است.

برای خرید این کتاب به سایت کتاب وب مراجعه کنید.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی

معرفی کتاب تختخوابت را مرتب کن

معرفی کتاب تخت خوابت را مرتب کن

یک کتاب انگیزشی فوق العاده

ژنرال ویلیام اچ مک ریون یک ژنرال بازنشسته نیروی دریایی آمریکا  است و در کتاب تخت خوابت را مرتب کن، ده درسی که با آن‌ها در تمرینات نیرویی دریایی آشنا شده است را تعریف می‌کند. این کتاب 10 فصل دارد که در هر یک از این فصل‌ها اصول تربیتی و رفتاری یگان ویژه نیروی دریایی ایالت متحده آمریکا مورد بررسی قرار می‌گیرد. این اصول که در کتاب معرفی می‌شوند، می‌توانند زندگی روزمره و اجتماعی افراد را بهتر کنند، بنابراین مطالعه آن می‌تواند زندگی و دنیای شما را تغییر دهد.


معرفی نویسنده کتاب تخت خوابت را مرتب کن


ژنرال ویلیام اچ مک ریون (William H. McRaven) که متولد کشور آمریکا است، به مدت 37 سال به‌عنوان یکی از افراد یگان ویژه‌ی نیروی دریایی فعالیت کرد و در تمام سطوح فعالیتش، مقام فرماندهی داشت. همچنین آخرین زمینه‌ای که در آن فعالیت کرد، فرماندهی کل نیروهای عملیات ویژه آمریکا بود که مک ریون درجه دریاسالاری داشت. حال نویسنده کتاب تخت خوابت را مرتب کن، به‌عنوان رئیس دانشگاه تگزاس مشغول به کار است و باید متذکر شد کتابش جزو پرفروش‌ترین آثار نیویورک‌تایمز در سال 2017 شد.


کتاب تخت خوابت را مرتب کن چه موضوعی را مورد بررسی قرار می‌دهد؟


ژنرال ویلیام اچ مک ریون، در این کتاب تمام درس‌های مهمی که در زمان فعالیتش بر روی امواج دریا به دست آورده است را در ده فصل مجزا مورد بررسی قرار می‌دهد و خواننده با مطالعه آن‌ها یاد می‌گیرد که چگونه کارهای ساده و کوچک را به‌طور متعهدانه و پیوسته انجام دهد. در حقیقت این کتاب به شما می‌گوید که چگونه ترس‌های خود را در آغوش بکشید و دنیا را با این کار تغییر دهید. نکته جالب این است که ویلیام برای اولین بار در سال 2014 و در جشن پایان تحصیل دانشجویان دانشگاه تگزاس این درس‌ها را در قالب یک سخنرانی انگیزشی و اثرگذار مطرح کرد.


برای تغییر دادن دنیا، انجام یک کار کوچک و ساده بس است!


در کتاب تخت خوابت را مرتب کن، گفته می‌شود که انجام کارهای ساده و کوچک نیز برای تغییر دنیا مناسب است. در حقیقت این کتاب نشان می‌دهد که دنیا از همین کارهای کوچک انسان‌ها شکل می‌گیرد و همین کارها می‌توانند شرایط را بهبود بخشد و دنیا را برای نسل‌های بعدی به‌جای بهتری تبدیل کنند. بنابراین ویلیام مک ریون در این کتاب اصول اولیه برای داشتن یک جهان بهتر را گردآوری‌ کرده و ما شاهد چالش‌های فردی و شغلی این فرد در داستان‌های این کتاب خواهیم بود.

آشنایی با سرفصل‌های کتاب تخت خوابت را مرتب کن


همان‌طور که گفته شد، این کتاب ده فصل دارد که هر یک از آن‌ها بخشی از خاطرات ویلیام اچ. مک ریون را توصیف می‌کنند.


1.    روز خود را با وظایفی کامل شده آغاز کن
2.    تو به تنهایی از عهده‌اش برنمی‌آیی
3.    تنها چیز مهم، وسعت قلب شما است
4.    زندگی عادلانه نیست، به مسیرت ادامه بده
5.    شکست انسان را قوی می‌کند
6.    باید جسارت زیادی داشته باشید
7.    در برابر زورگوها بایستید
8.    در موقعیت درست قرار بگیرید
9.    به دیگران امید دهید
10.    هرگز تسلیم نشوید
 


خواندن کتاب تخت خوابت را مرتب کن به چه افرادی پیشنهاد می‌شود؟


اگر شما از دسته افرادی هستید که فکر می‌کنید در مرحله بدی از زندگی قرار دارید و نیاز است که یک دلگرمی داشته باشید، توصیه ما به شما خواندن کتاب تخت خوابت را مرتب کن است. از طرفی، این کتاب برای آن دسته از افراد که تصمیم به آغاز یک کار دشوار و پر پیچ‌وخم دارند نیز مناسب است، زیرا باعث می‌شود که روحیه فرد برای ادامه راه تقویت شود.


کتاب تخت خوابت را مرتب کن چه چیزهایی را به شما یاد می‌دهد؟


با خواندن کتاب تخت خوابت را مرتب کن، از چالش‌هایی که مک ریون در طول فعالیت خود با آن‌ها مواجه شده است، مطلع می‌شوید. این نویسنده معتقد است که تمام این چالش‌ها از اهمیت یکسانی برخوردار هستند و شما باید در هر مرحله از زندگی و جایگاه که هستید، به آن‌ها توجه داشته باشید. در هر یک از فصل‌های کتاب، شخصی که از لحاظ پشتکار، نظم، شرافت و شجاعت الهام‌بخش است به شما معرفی می‌شود.


در نگاه اول شاید نکات گفته شده در این کتاب ساده به نظر برسند و شما فکر کنید که کتاب تخت خوابت را مرتب کن نیز همانند دیگر کتاب‌های انگیزشی باشد، اما باید گفت که این‌چنین نیست، زیرا مک ریون برای نوشتن این کتاب، از تجربه‌های خود استفاده کرده و آنچه خود با پوست‌واستخوان چشیده را برای شما نوشته است.
برای مثال می‌توان به یک جمله در فصل دوم این کتاب اشاره کرد که گفته شده «تو تنهایی از عهده‌اش برنمی‌آیی.» باید گفت که ویلیام به معنای واقعی شرایط وحشتناکی را تجربه کرد که اگر تنها بود، به‌هیچ‌وجه نمی‌توانست از پس مشکلات برآید.


پیام اصلی کتاب تخت خوابت را مرتب کن چیست؟


ویلیام اچ. مک ریون با نوشتن این کتاب، تصمیم داشت به مخاطب بفهماند که کار امروز را به فردا واگذار نکند، فردی را در زندگی داشته باشد تا در شرایط سخت به او کمک کند، در برابر زورگویی‌ها سر خم نکند، تسلیم نشود، از شکست نترسد و از آن برای بالا رفتن استفاده کند، در برابر دشواری‌ها کم نیاورد و قوی باشد. اگر فردی بتواند به تمام این اصول در زندگی‌اش پایبند باشد، می‌تواند در زندگی خود به بهترین شکل تغییراتی را به وجود آورد.
در حقیقت نویسنده این کتاب معتقد است که زندگی در برخی از مواقع طاقت‌فرسا خواهد بود، اما با انجام برخی از کارها می‌توان این شرایط را پشت سر گذاشت و زندگی را بهتر کرد. برای مثال انجام کار ساده‌ای چون مرتب کردن تخت خواب، می‌تواند باعث شروع یک روز انگیزشی شگفت‌آور شود و شما در ادامه روز عملکرد رضایت بخشی داشته باشید. بنابراین از نظر مک ریون، برای تغییر جهان باید از مرتب کردن تخت خواب خود شروع کرد.


ترجمه‌هایی که از کتاب تخت خوابت را مرتب کن در دسترس است


کتاب make your bed تابه‌حال به شکل‌های مختلفی ترجمه شده است و انتشارات گوناگونی این کتاب را به چاپ رسانده‌اند، اما در این میان ترجمه حسین گازر که توسط انتشارات کوله‌پشتی منتشر می‌شود، رتبه پرفروش‌ترین ترجمه این کتاب را به خود اختصاص داده است. حال اگر شما تصمیم به خرید ترجمه حسین گازر دارید، می‌توانید نسبت به خرید آن از طریق سایت کتاب وب اقدام کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی

معرفی کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها

معرفی کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ ها


کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها با عنوان اصلی The Subtle Art of Not Giving a F**k، یکی از پرفروش‌ترین آثار نویسنده آمریکایی، مارک منسن است. این نویسنده تصمیم داشته با نوشتن این کتاب، راه و روشی جدید برای زندگی را به خوانندگان بیاموزد. یعنی فرد به شیوه‌ای زندگی کند که احساس سنگینی بار بر روی شانه‌های خود نداشته باشد و با خیال راحت از لحظه‌های زندگی لذت ببرد. بنابراین باید کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها را یک کتاب روانشناسی موفقیت و خودیاری در نظر گرفت.
به زبان ساده و بدون هیچ پیچیدگی، می‌توان گفت هدف از نوشتن این کتاب، آموزش بی‌خیالی و بی‌خیال بودن است. البته این کتاب تنها به بی‌خیالی مطلق نمی‌پردازد، بلکه مسئول بودن و درعین‌حال بی‌خیالی را آموزش می‌دهد. شما با خواندن این کتاب متوجه می‌شوید که چگونه با زخم‌ها و مشکلاتتان کنار بیایید و آن‌ها را به موانعی معمولی تبدیل کنید به همین دلیل این کتاب را به عنوان یک کتاب انگیزشی می‌شناسیم.
مارک منسن درباره کتاب می‌گوید که هنر ظریف رهایی از دغدغه ها یک راهنما برای برطرف کردن رنج‌هایتان است. این راهنما به شما می‌گوید که چگونه به رنج‌ها نگاه کنید تا برای شما آسان‌تر شوند. با خواندن این کتاب به مهارتی می‌رسید که می‌توانید باوجود بارهای سنگین بر روی دوشتان، قدم‌هایی محکم بردارید و از طرفی چگونه در برابر ترس‌ها ایستادن و خندیدن به مشکلات را نیز یاد می‌گیرید.

 

در کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها درباره چه مواردی صحبت می‌شود؟    

نویسنده کتاب را با صحبت درباره چارلز بوکوفسکی که یک شاعر و نویسنده آمریکایی است شروع می‌کند. حال اگر شما تابه‌حال آثار این نویسنده و شاعر را خوانده باشید، میدانید که او به معنای واقعی، رها و بی‌خیال است و هیچ دغدغه‌ای ندارد. در حقیقت کاغذ، قلم و نوشیدنی برای او کافی هستند و دیگر موضوعی برایش اهمیت نخواهد داشت. مارک منسن نیز به همین دلیل کتاب خود را با این نویسنده شروع کرده است.
در ابتدای کتاب شما نوشته‌ای درباره بوکوفسکی می‌خوانید که نامتعارف است و شاید همین موضوع باعث شده که کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها به یک کتاب پرفروش تبدیل شود. از طرفی تمام کتاب‌های خودیاری و موفقیت، سعی دارند که یک فرد شکست‌خورده را راهنمایی کنند تا او به موفقیت برسد، اما اثر مارک منسن به این شکل نیست، زیرا در کتابش یادآور می‌شود که شکست خوردن و تسلیم شدن اشکالی ندارد و زندگی پس از آن ادامه پیدا می‌کند. از طرفی این کتاب تمام نکات را به روش خودمانی به مخاطب می‌گوید و همین موضوع باعث شده است که خواننده از مطالعه کتاب لذت ببرد.
در این کتاب گفته می‌شود که دغدغه زندگی ما، فرهنگ و انتظارات جامعه است. در حقیقت جامعه همیشه از ما خواسته که خوشحال، سالم، باهوش، پولدار، زیبا، معروف، خوش‌هیکل و ... باشیم، اما مسلما داشتن تمام این موارد کار ساده‌ای نیست و برای رسیدن به آن‌ها ذهن آدمیزاد به‌شدت درگیر می‌شود. حال کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها به شما آموزش می‌دهد که چگونه از کنار چنین مسائلی عبور کنید.


درباره نویسنده کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها


مارک منسن متولد تگزاس در 9 مارس 1984 است. او تحصیلات خود را در دانشگاه بوستون به پایان رساند و در این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. او اکنون در منهتن نیویورک زندگی می‌کند و به دلیل نوشتن کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها بسیار مشهور است. او تا پیش از نوشتن این کتاب و مشهور شدن، مشغول به کار در وبلاگ خود بود.
همچنین او آثار معروف دیگری را نیز نوشته که می‌توان به مواردی چون همه چیز به فنا رفته، هدف زندگی‌ات را پیدا کن، من چه کسی هستم، زیاد به خودت سخت نگیر و همه چیز رو به فناست را نام برد. همان‌طور که مشاهده می‌کنید، نام کتاب‌های این نویسنده، همه انگیزشی و موفقیتی هستند، بنابراین با مطالعه آن‌ها می‌توانید زندگی بهتری را برای خود رقم بزنید.


 
خواندن کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها برای کدام دسته از افراد مناسب است؟


بسیاری از افراد در طول زندگی، بارها شرایط خود را با دیگران مقایسه می‌کنند و در انتهای این کار، ناامید و ناراحت می‌شوند. برای مثال این افراد موفقیت‌های مالی و مادی خود، مانند داشتن یک خودرو گران‌قیمت، یک ساعت لوکس و مواردی از این دست را با زندگی همسایه، دوست و فامیل مقایسه می‌کنند. این کار تنها باعث افسردگی و تشدید اضطراب می‌شود، بنابراین مارک منسن این کتاب را نوشته و در آن یادآور شده است که این کار هیچ‌چیز مثبتی را به همراه ندارد.
از طرفی این کتاب برای افرادی که در گذشته یا آینده زندگی می‌کنند نیز مناسب است، زیرا یادآور می‌شود که این کار اهمیت ندارد و شما باید در لحظه زندگی کنید. شما با خواندن این کتاب یاد می‌گیرید که در زمان حال به دنبال معنای زندگی بگردید و شاد باشید. همچنین در این کتاب، اهمیت ندادن به مشکلات به معنای مرگ نیست، بلکه زندگی به شکل درست را یاد می‌گیرید.


تجربه یک زندگی خوب با خواندن کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها


کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز است، فرصتی را به شما می‌دهد که می‌تواند درباره دغدغه‌هایی که دارید، فکر کنید و از آن‌ها برای تغییر و بهبود زندگی کمک بگیرید. دقت داشته باشید که امروزه فرهنگ جامعه به‌گونه‌ای است که انتظارات غیرواقعی از شما دارد و در اکثر مواقع، کمبودهای شما را هدف قرار می‌دهد و به همین دلیل این موضوع می‌تواند باعث ناراحتی شما شود.
حال مارک منسن در کتابش، روش‌های نوینی را برای زندگی بهتر معرفی می‌کند و از شما می‌خواهد که این کتاب را با بینشی عمیق مطالعه کنید. این نویسنده تاکید دارد که گاهی اوقات می‌توان چشم‌ها را بست و خود را رها کرد، حتی اگر این موضوع به شکست منجر شود. با خواندن این کتاب یاد می‌گیرید که دغدغه‌های خود را کم کنید و تمرکز زندگی را روی چیزهای ارزشمند دیگر بگذارید.


ترجمه کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها


ترجمه کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها توسط میلاد بشیری از انتشارات میلکان انجام شده که می‌توان گفت یکی از پرفروش‌ترین ترجمه‌های این کتاب است و ترجمه روان و رضایت بخشی دارد. بنابراین شما با مطالعه این کتاب از کل فضای داستان مطلع خواهید شد. از همین رو اگر تصمیم به خرید کتاب مارک منسن دارید، می‌توانید خرید خود را از طریق سایت کتاب وب انجام دهید.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی

معرفی کتاب انسان در جستجوی معنا

مطالعه و خرید کتاب انسان در جستجوی معنا به عنوان یک کتاب انگیزشی مناسب افرادی است که به دنبال معنای زندگی خود می‌گردند. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که می‌خواهید از ناامیدی بیرون بیایید حتماً این کتاب را مطالعه کنید. برای اکثر ما موقعیت‌هایی پیش آمده که احساس کرده‌ایم دیگر نمی‌توانیم به زندگی ادامه دهیم یا شرایطی رخ داده که تمام آرزوهایمان را ازدست‌رفته دانسته‌ایم! در این لحظات که برای ما حکم نقاط تاریک زندگی‌مان را دارد چه چیزی سرپا نگهمان داشته است؟ چرا توانسته‌ایم زنده بمانیم؟ این مسائل همان مباحثی است که دکتر ویکتور فرانکل با زبانی خاص در این کتاب به بررسی آن پرداخت است. اگر به دنبال خواندن و خرید کتاب انسان در جستجوی معنا هستید در این مقاله همراه ما باشید تا اطلاعات مفیدی را قبل از مطالعه خود به دست آورید.


کتاب انسان در جستجوی معنا درباره چیست؟


ویکتور فرانکل در این کتاب داستان مقطعی از زندگی‌اش را روایت می‌کند. این کتاب به دو بخش تقسیم می‌شود. بخش اول در خصوص خاطرات فرانکل از حضورش در اردوگاه کار اجباری و بخش دوم در زمینه معنادرمانی یا لوگوتراپی است. هدف او از نوشتن این مطالب توصیف فضا یا بازگو کردن خاطرات و بیان رنج‌های تحمیلی‌اش نیست بلکه به دنبال بررسی و تحلیل موضوعات مربوط به افرادی است که در این اردوگاه حضور داشته‌اند. در حقیقت نتیجه این تحلیل‌ها باعث شد تا او به معنا درمانی یا دانش لوگوتراپی دست یابد.
بخش‌هایی از این کتاب که در خصوص فضای اردوگاه یا وقایع اتفاق افتاده صحبت کرده بسیار دردناک است! او توانست در اردوگاه کار اجباری در میان سختی‌های مختلفی که رخ می‌داد، معنایی را برای خود پیدا کند. بعد از آنکه دکتر فرانکل شاهد مرگ زندانیان مختلف بود همراه با دوستانش فهمید مسئله‌ای که به‌مرور زمان باعث می‌شود زندانیان از پا درآیند علاوه بر کمبود غذا یا بیماری، ناامیدی آن‌ها است. به عقیده دکتر فرانکل چیزی که باعث پریشانی انسان‌ها و ناامیدی آن‌ها می‌شود بی‌نتیجه بودن تلاش آن‌ها برای یافتن معنای زندگی یا نداشتن احساس مسئولیت نسبت به مسائلی در زندگی است.


معرفی مختصر نویسنده کتاب انسان در جستجوی معنا


ویکتور فرانکل عصب‌شناس، روانشناس و نویسنده مشهوری است که در تاریخ 26 مارس سال 1905 در شهر وین کشور اتریش به دنیا آمد. یکی از دلایل زندانی شدن او در اردوگاه کار اجباری آشویتس، خانواده یهودی‌اش است. هنگامی که فرانکل تحصیلات خود را در مقطع دبیرستان به اتمام رساند وارد دانشگاه علوم پزشکی وین شد و در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. او توانست مدرک خود را در رشته روان‌پزشکی و عصب شناسی دریافت کند و در سال 1948 نیز مدرک دکترای فلسفه خود را به درست آورد. تمرکز اصلی ایشان در دوران تحصیل روی موضوعاتی مانند خودکشی و افسردگی بود. دکتر فرانکل در طول عمر خود کتاب‌های مختلفی را به تحریر درآورد و با دو کتاب انسان در جست‌وجوی معنای غایی و انسان در جستجوی معنا به شهرت بیشتری رسید. از دیگر آثار مشهور این نویسنده می‌توان به پزشک و روح یا فریاد ناشنیده برای معنا اشاره کرد.


ضرورت مطالعه کتاب انسان در جستجوی معنا


شاید مهم‌ترین دلیلی که افراد را به خواندن این کتاب ترغیب می‌کند یافتن چرایی زندگی باشد! معنادرمانی نه تنها برای زندانیان اردوگاه‌های کار اجباری بلکه برای انسان‌هایی که در طول زندگی روزمره خود نمی‌دانند برای چه تلاش می‌کنند یا برای چه زنده هستند راهگشا است. مطالعه این کتاب باعث می‌شود تا با نگاهی جدید به زندگی خود معنای مناسبی را برای آن پیدا کنید. با خواندن این کتاب از انتشارات جامی چند درس مهم را یاد خواهید گرفت.

 

1.قضاوت ممنوع

قضاوت غیرقابل گریز است. شما زمانی می‌توانید در خصوص رفتار فردی قضاوت کنید که با نهایت صداقت خود را در موقعیت او قرار دهید و از خود بپرسید که آیا اگر در آن شرایط بودید همان کاری که او انجام می‌داد را می‌کردید یا نه! همه ما دچار قضاوت کردن، می‌شویم حتی اگر به زبان نیاوریم هم در ذهن خود حرف‌ها یا رفتارهای دیگران را قضاوت می‌کنیم اما کند کردن سرعت قضاوت و ایجاد شک و تردید در این فرایند اهمیت زیادی دارد. اگر بتوانیم از نگاه دیگران دنیا را ببینیم انسان پخته‌تری می‌شویم.

  2.زجر کشیدن غیرقابل گریز است

تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که در زجر و رنج کشیدن هم معنایی وجود دارد. دکتر فرانکل در کتاب خود به این موضوع اشاره می‌کند که بهتر است از زجرها و رنج‌های غیرضروری دوری کنیم. بعضی از زجر کشیدن‌ها غیرقابل گریز هستند اما بعضی از آن‌ها بدون هیچ دلیل خاصی جسم و روح ما را نابود می‌کنند.
   

3. نحوه نگرشمان را کسی نمی‌تواند از ما بگیرد


اگر نحوه نگرشمان را یک سنگر در نظر بگیریم هیچ‌کس نمی‌تواند آن را فتح کند. خوشحال بودن یا ناراحتی انسان به این سنگر وابسته است. حتی اگر شرایط بیرونی بسیار سخت و طاقت فرسا باشد تنها چیزی که می‌تواند فرد را به ادامه زندگی وادار کند نگرش آن است. دکتر فرانکل در کتابش به این موضوع اشاره می‌کند که چگونه نگرشش نسبت به زندگی توانست به او کمک کند تا از مشکلات و سختی‌های زندگی در کمپ کار اجباری سالم بیرون بیاید.

 

4.دنبال کردن موفقیت و خوشحالی بی‌نتیجه است

 

انسان باید در یک زمان طولانی برای رسیدن به خوشحالی و موفقیت تلاش کند اما دنبال آن ندود و بگذارد خودش بیاید. به عقیده فرانکل بهترین کاری که انسان می‌تواند انجام دهد این است که برای رسیدن به اهدافش تلاش کند اما از فکر کردن بیش‌ازاندازه به آن بپرهیزد تا خود او به سمتش بیاید.


5.باید یاد بگیریم که وقتی نمی‌توانیم چیزی را تغییر دهیم آن را بپذیریم


انسان با جبر و اختیار به دنیا می‌آید و باید در طول زندگی با این دو بسازد. همه ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که مشکلاتی وجود دارد و نمی‌توانیم آن‌ها را تغییر دهیم پس بهترین کاری که می‌شود انجام داد این است که آن‌ها را بپذیریم و برای بهتر کردن زندگی‌مان تلاش کنیم.


6.رستگاری در عشق و از طریق عشق است


عشق ورزیدن به فردی، کاری یا چیزی ستون رستگاری بشر است زیرا با عشق ورزیدن، معنای زیبایی را برای زندگی خود پیدا می‌کنیم؛ به‌عنوان‌مثال وقتی به نوشتن علاقه داریم هر روز با این دلیل برای زندگی دوباره چشم باز می‌کنیم. این اصل در طول زندگی می‌تواند باعث موفقیت‌ها و خوشحالی‌های ما شود.

کلام آخر


کتاب انسان در جستجوی معنا مشهورترین اثر دکتر فرانکل است. این کتاب امروزه توسط مترجم‌های مختلفی به فارسی برگردانده شده و شما می‌توانید آن را با ترجمه امیر لاهوتی از وب سایت کتاب وب با ارسال رایگان تهیه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی

معرفی کتاب تخت خوابت را مرتب کن

یک کتاب انگیزشی فوق العاده

ژنرال ویلیام اچ مک ریون یک ژنرال بازنشسته نیروی دریایی آمریکا  است و در کتاب تخت خوابت را مرتب کن، ده درسی که با آن‌ها در تمرینات نیرویی دریایی آشنا شده است را تعریف می‌کند. این کتاب 10 فصل دارد که در هر یک از این فصل‌ها اصول تربیتی و رفتاری یگان ویژه نیروی دریایی ایالت متحده آمریکا مورد بررسی قرار می‌گیرد. این اصول که در کتاب معرفی می‌شوند، می‌توانند زندگی روزمره و اجتماعی افراد را بهتر کنند، بنابراین مطالعه آن می‌تواند زندگی و دنیای شما را تغییر دهد.


معرفی نویسنده کتاب تخت خوابت را مرتب کن


ژنرال ویلیام اچ مک ریون (William H. McRaven) که متولد کشور آمریکا است، به مدت 37 سال به‌عنوان یکی از افراد یگان ویژه‌ی نیروی دریایی فعالیت کرد و در تمام سطوح فعالیتش، مقام فرماندهی داشت. همچنین آخرین زمینه‌ای که در آن فعالیت کرد، فرماندهی کل نیروهای عملیات ویژه آمریکا بود که مک ریون درجه دریاسالاری داشت. حال نویسنده کتاب تخت خوابت را مرتب کن، به‌عنوان رئیس دانشگاه تگزاس مشغول به کار است و باید متذکر شد کتابش جزو پرفروش‌ترین آثار نیویورک‌تایمز در سال 2017 شد.


کتاب تخت خوابت را مرتب کن چه موضوعی را مورد بررسی قرار می‌دهد؟


ژنرال ویلیام اچ مک ریون، در این کتاب تمام درس‌های مهمی که در زمان فعالیتش بر روی امواج دریا به دست آورده است را در ده فصل مجزا مورد بررسی قرار می‌دهد و خواننده با مطالعه آن‌ها یاد می‌گیرد که چگونه کارهای ساده و کوچک را به‌طور متعهدانه و پیوسته انجام دهد. در حقیقت این کتاب به شما می‌گوید که چگونه ترس‌های خود را در آغوش بکشید و دنیا را با این کار تغییر دهید. نکته جالب این است که ویلیام برای اولین بار در سال 2014 و در جشن پایان تحصیل دانشجویان دانشگاه تگزاس این درس‌ها را در قالب یک سخنرانی انگیزشی و اثرگذار مطرح کرد.


برای تغییر دادن دنیا، انجام یک کار کوچک و ساده بس است!


در کتاب تخت خوابت را مرتب کن، گفته می‌شود که انجام کارهای ساده و کوچک نیز برای تغییر دنیا مناسب است. در حقیقت این کتاب نشان می‌دهد که دنیا از همین کارهای کوچک انسان‌ها شکل می‌گیرد و همین کارها می‌توانند شرایط را بهبود بخشد و دنیا را برای نسل‌های بعدی به‌جای بهتری تبدیل کنند. بنابراین ویلیام مک ریون در این کتاب اصول اولیه برای داشتن یک جهان بهتر را گردآوری‌ کرده و ما شاهد چالش‌های فردی و شغلی این فرد در داستان‌های این کتاب خواهیم بود.

آشنایی با سرفصل‌های کتاب تخت خوابت را مرتب کن


همان‌طور که گفته شد، این کتاب ده فصل دارد که هر یک از آن‌ها بخشی از خاطرات ویلیام اچ. مک ریون را توصیف می‌کنند.


1.    روز خود را با وظایفی کامل شده آغاز کن
2.    تو به تنهایی از عهده‌اش برنمی‌آیی
3.    تنها چیز مهم، وسعت قلب شما است
4.    زندگی عادلانه نیست، به مسیرت ادامه بده
5.    شکست انسان را قوی می‌کند
6.    باید جسارت زیادی داشته باشید
7.    در برابر زورگوها بایستید
8.    در موقعیت درست قرار بگیرید
9.    به دیگران امید دهید
10.    هرگز تسلیم نشوید
 


خواندن کتاب تخت خوابت را مرتب کن به چه افرادی پیشنهاد می‌شود؟


اگر شما از دسته افرادی هستید که فکر می‌کنید در مرحله بدی از زندگی قرار دارید و نیاز است که یک دلگرمی داشته باشید، توصیه ما به شما خواندن کتاب تخت خوابت را مرتب کن است. از طرفی، این کتاب برای آن دسته از افراد که تصمیم به آغاز یک کار دشوار و پر پیچ‌وخم دارند نیز مناسب است، زیرا باعث می‌شود که روحیه فرد برای ادامه راه تقویت شود.


کتاب تخت خوابت را مرتب کن چه چیزهایی را به شما یاد می‌دهد؟


با خواندن کتاب تخت خوابت را مرتب کن، از چالش‌هایی که مک ریون در طول فعالیت خود با آن‌ها مواجه شده است، مطلع می‌شوید. این نویسنده معتقد است که تمام این چالش‌ها از اهمیت یکسانی برخوردار هستند و شما باید در هر مرحله از زندگی و جایگاه که هستید، به آن‌ها توجه داشته باشید. در هر یک از فصل‌های کتاب، شخصی که از لحاظ پشتکار، نظم، شرافت و شجاعت الهام‌بخش است به شما معرفی می‌شود.


در نگاه اول شاید نکات گفته شده در این کتاب ساده به نظر برسند و شما فکر کنید که کتاب تخت خوابت را مرتب کن نیز همانند دیگر کتاب‌های انگیزشی باشد، اما باید گفت که این‌چنین نیست، زیرا مک ریون برای نوشتن این کتاب، از تجربه‌های خود استفاده کرده و آنچه خود با پوست‌واستخوان چشیده را برای شما نوشته است.
برای مثال می‌توان به یک جمله در فصل دوم این کتاب اشاره کرد که گفته شده «تو تنهایی از عهده‌اش برنمی‌آیی.» باید گفت که ویلیام به معنای واقعی شرایط وحشتناکی را تجربه کرد که اگر تنها بود، به‌هیچ‌وجه نمی‌توانست از پس مشکلات برآید.


پیام اصلی کتاب تخت خوابت را مرتب کن چیست؟


ویلیام اچ. مک ریون با نوشتن این کتاب، تصمیم داشت به مخاطب بفهماند که کار امروز را به فردا واگذار نکند، فردی را در زندگی داشته باشد تا در شرایط سخت به او کمک کند، در برابر زورگویی‌ها سر خم نکند، تسلیم نشود، از شکست نترسد و از آن برای بالا رفتن استفاده کند، در برابر دشواری‌ها کم نیاورد و قوی باشد. اگر فردی بتواند به تمام این اصول در زندگی‌اش پایبند باشد، می‌تواند در زندگی خود به بهترین شکل تغییراتی را به وجود آورد.
در حقیقت نویسنده این کتاب معتقد است که زندگی در برخی از مواقع طاقت‌فرسا خواهد بود، اما با انجام برخی از کارها می‌توان این شرایط را پشت سر گذاشت و زندگی را بهتر کرد. برای مثال انجام کار ساده‌ای چون مرتب کردن تخت خواب، می‌تواند باعث شروع یک روز انگیزشی شگفت‌آور شود و شما در ادامه روز عملکرد رضایت بخشی داشته باشید. بنابراین از نظر مک ریون، برای تغییر جهان باید از مرتب کردن تخت خواب خود شروع کرد.


ترجمه‌هایی که از کتاب تخت خوابت را مرتب کن در دسترس است


کتاب make your bed تابه‌حال به شکل‌های مختلفی ترجمه شده است و انتشارات گوناگونی این کتاب را به چاپ رسانده‌اند، اما در این میان ترجمه حسین گازر که توسط انتشارات کوله‌پشتی منتشر می‌شود، رتبه پرفروش‌ترین ترجمه این کتاب را به خود اختصاص داده است. حال اگر شما تصمیم به خرید ترجمه حسین گازر دارید، می‌توانید نسبت به خرید آن از طریق سایت کتاب وب اقدام کنید.

 

خرید کتاب تختخوابت را مرتب کن با ارسال رایگان 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی

معرفی کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، کتابی با بیش از صد میلیون نسخه فروش

کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید اثر ناپلئون هیل  و ترجمه مهدی قراچه داغی و چاپ شده توسط  انتشارات شباهنگ، خلاصه‌ای از ذهنیتی که باید برای رسیدن به موفقیت داشته باشید را بیان می‌کند و به عنوان یک کتاب انگیزشی شناخته می‌شود. این ذهینیت در 15 فصل و با مطرح کردن اولین اصول و اقدامات موردنیاز برای هر اصل، عنوان شده است. ناپلئون هیل در این کتاب روی این موضوع تمرکز می‌کند که قدرت روانشناسی مغز و ذهن، چگونه می‌تواند روی رسیدن به موفقیت شغلی و رضایت فردی افراد تأثیر بگذارد و سپس 13 قدم برای اندیشیدن و ثروتمند شدن بیان می‌کند.

ناپلئون این کتاب را در سال 1937 پس از یک تحقیق 25 ساله بر روی برخی از افرادی که در زندگیشان موفقیت اقتصادی کسب کرده بودند، نوشت. بیندیشید و ثروتمند شوید یکی از کتاب‌های شاهکار شناخته‌شده در زمینه توسعه فردی در جهان است که طبق برآوردهای اخیر، بیش از صد میلیون نسخه از آن در سراسر جهان فروخته شده است. فلسفه کتاب بر این ایده متمرکز است که موفقیت در هر کاری، از طریق تجسم ذهنی و تخیل به دست می‌آید. به بیان ساده، شما می‌توانید به چیزی تبدیل شوید که ذهن شما آن را ممکن می‌داند. در نتیجه، ذهن شما به تنها چیزی تبدیل می‌شود که می‌تواند شما را متوقف کند یا به سمت بهترین نسخه خودتان سوق دهد.

معرفی ناپلئون هیل

ناپلئون هیل در سال 1883 در شهرستان وایز در ویرجینیای آمریکا متولد شد و حرفه‌ای طولانی و موفق به‌عنوان مدرس، نویسنده و مشاور رهبران تجاری داشت. او فعالیت نویسندگی خود را در 13 سالگی به‌عنوان «گزارشگر کوهستان» برای روزنامه‌های شهرهای کوچک آغاز کرد و سپس محبوب‌ترین نویسنده انگیزشی آمریکا شد. مشهورترین اثر او، کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، پرفروش‌ترین کتاب تاریخ در حیطه خود است که معیار تفکر انگیزشی امروز را تعیین کرده است. آثار او به‌عنوان یادگارهای موفقیت فردی به شمار می‌روند و سنگ بنای انگیزه مدرن هستند. ناپلئون هیل در سال 1970 درگذشت.

چرا باید کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید را بخوانیم؟

همان‌طور که گفته شد، نسخه اصلی کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید در سال 1938 نوشته شد، اما یک نسخه به‌روزتر از آن هم در سال 2005 منتشر شد. این نسخه قرن بیست‌ویکم، نمونه‌های مدرنی از نکات هیل را ارائه و برخی از جنبه‌های ناراحت‌کننده کتاب را که در سال 1938 نوشته شده است، به‌روزرسانی می‌کند.
همه ما در زندگی خود اغلب با شکست‌های مختلفی روبه‌رو می‌شویم، اما موضوع مهم این است که شما چقدر خوب می‌توانید با این شکست‌ها یا موانع مقابله کنید. تا به حال به این فکر کرده‌اید که چگونه می‌توان اندازه یک شکست را حساب کرد؟ این دقیقاً همان چیزی است که در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید ناپلئون هیل به‌طور کامل آموزش داده شده است. در ادامه هفت دلیلی که خواندن این کتاب را واجب می‌کند، بررسی می‌کنیم.


1- غریزه اصلی انسان را به‌طوریکپارچه به تصویر می‌کشد

با به تصویر کشیدن الگوی ذاتی رهبران بزرگ، کارآفرینان و افراد بااراده‌ای که دنیای ما را تغییر داده‌اند، ذهنیت شما را پرورش می‌دهد.
 از گذشته‌های دور تا کنون، رهبران و کارآفرینان بزرگ، از افراد معمولی به استعدادهای استثنایی تبدیل شده‌اند. اگر شما این واقعیت را انکار کرده و این فریب که که آنها به طور ذاتی این‌گونه بوده‌اند را باور کرده‌اید، قطعاً در این کتاب به شما پاسخ داده می‌شود.


2- اصولی را که برای جمع‌آوری ثروت باید رعایت کنید، توضیح می‌دهد.

ما غالباً به این افسانه اعتقاد داریم که می‌توانیم یک شبه میلیاردر شویم، اما کاملاً در اشتباه هستیم. در واقع پولدار شدن در یک شب رخ می‌دهد، اما این اتفاق به نیاز به ایمانی سرسختانه و تلاش‌های زیاد شبانه‌روزی نیاز دارد. خوشبختانه در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، یک مسیر طلایی برای اتفاق بیان شده که شامل 13 اصل مهم است.


3. روش‌هایی برای تبدیل علایق شما به طلا (پول) را شرح می‌دهد.

در کنار کلمه «تمایل» (Desire)، مترادف دیگری هم وجود دارد که عنوان آن «تمایل آتشین» (Burning Desire) است. این تفاوت نامحسوس، معنی زیادی دارد که در این کتاب با آن آشنا خواهید شد.


4. صفت‌های اصلی رهبری را ترسیم می‌کند.

«شما برای تبدیل شدن به یک رهبر خوب، باید یک پیرو خوب نیز باشید.» صفاتی مانند شجاعت بی‌تردید، خودکنترلی، قاطعیت در تصمیم‌گیری، مشخص بودن برنامه‌ها، عادت به انجام کاری بیش از حد دستمزد، شخصیت دلپذیر، همدردی و درک و بسیاری صفت دیگر برای رهبر شدن و نحوه انجام این صفات وجود دارند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.


5.  دلایل شکست خوردن را شرح می‌دهد.

امروزه ما اغلب این جمله را می‌شنویم که «شکست خوردن خوب است»، اما در عین حال به این فکر می‌کنیم که شکست خوردن چه حسی دارد؛ ما از کلمه «شکست» متنفریم. اگر شما هم در این گروه قرار دارید، پس در واقع باید این احساس خود را اصلاح کنید و چگونگی این کار در این کتاب شرح داده شده است.


6. به وضوح در مورد مهم‌ترین اهمیت پایداری توضیح می‌دهد.

«پایداری» تنها یک کلمه نیست؛ چراکه هر وقت آن را می‌خوانید، چیزی از درون شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و از خود می‌پرسید که چگونه می‌توان آن را به راه درست هدایت کرد و چگونه می‌توان خود را با شدت به سمت هدف، ترغیب کرد. پاسخ چنین سؤالاتی در این کتاب وجود دارد.


7. نحوه تسلط بر ضمیر ناخودآگاه و پرورش آن را آموزش می‌دهد.


این چیزی است که ما باید به‌صورت بیولوژیکی انجام دهیم. ما باید ضمیر ناخودآگاه خود را تحریک  و این نیروهای خفته را شعله‌ور کنیم. به‌عنوان مثال این جمله را بخوانید: «من بیش از آنچه که از بیرون خود به نظر می‌رسم، در درون خود هستم.» گوینده چنین عبارتی مطمئناً شاهد تغییر پرجنب‌وجوشی خواهد بود و خدمات خود را با انرژی بیشتری ارائه می‌کند. چگونه می‌توانید ضمیر ناخودآگاه خود را تحریک کنید و وارد حرفه سازنده خود شوید؟ پاسخ شما در این کتاب است.

 

خرید کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید با ارسال رایگان از فروشگاه کتاب وب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش چاوشی